چهارشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۹۰

جهاد اقتصادی که میگن اینه داداش

دیشب حدود دوازده رفته بودم دوش بگیرم. بعد یهو دیدم یکی چراغ حمام رو خاموش کرد و رفت. هرچی سر و صدا کردم که آهای، آدم اینجاست. نچ. کسی به کسی نیست. دستم رو از لای در آوردم بیرون و چراغ رو روشن کردم.

مشغول نظافت و پاکیزگی بودم که دوباره میبینم یکی چراغ رو خاموش میکنه. داد و قال میکنم که این چه مسخره بازیه در میارین؟، اما باز هم کسی جواب نمیده.

خیلی شاکی در رو باز میکنم میپرم وسط هال ببینم کیه داره اذیت میکنه، میبینم بابام عین خرس قطبی رو کاناپه لم داده داره تلویزیون نگاه میکنه.

بهش میگم:

+ تویی؟
- چی منم؟
+ تویی که هی چراغ حمام رو خاموش میکنی؟
-عه.. حمامی؟ فکر کردم یکی چراغ رو یادش رفته بوده خاموش کنه!!
+ بعد نفهمیدی همین دو دقیقه پیش هم خاموشش کردی و باز خودش روشن شد؟
- نه.. حواسم به این فیلمه بود
+ احیانا صدای دوش رو هم نمی‌شنوی؟؟
- نع
+ حالت خوبه؟
- از قبض برق می‌ترسم، به جون تو از گاز بیشتر میاد!

هیچ نظری موجود نیست: