دوشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۶

آخرین پست سال

راستشو بخوای اصلا دل و دماغ آپ نداشتم اما چون آخرین روز 2007 هستش دلم نیومد.
امروز حل تمرین پی بود. ساعت ۱۱ با Q رفتیم دانشگاه و بعد از حدود ۲ سال دوباره سر کلاس بیات نشستم. عجب آدم باحالیه... خوشم میاد ازش.
تا ۴.۵ دانشگاه بودیم. خیلی مساله حل کرد اما هیچی هم حل نکرد! یه جورایی تضعیف روحیه بود. اما سر کلاس خیلی خندیدیم از دستش.
امروز طرح قرمز ایرانسلم تمام شد و معنیش اینه که دیگه از sms مجانی خبری نیست. البته همون صبح که پیغام اومد که "طرح تشویقی شما به پایان رسیده است و ..." دوباره طرح قرمز رو فعال کردم چون به هر حال sms دونه ای ۴ تومن خیلی بهتر از دونه ۱۶ تومنه!
دیگه چی دارم بهتون بگم؟... آهان... دیروز رفته بودم سراغ نصیری که DVD بگیرم، دیدم که یه سری تلفن بی سیم T...Com آورده. خیلی باحال بودن. خلاصه اینکه یکی از ارزون ترین مدل هاش رو خریدم واسه اتاقم! (الان اعتراف میکنم که حماقت کردم ۵۶ تومن تلفن خریدم اما خریدم دیگه)
چند دقیقه پیش شهریار تلفن زد و گفت بزن vh1 که داره از H.I.M کلیپ میذاره. من هم گفتم پس من هم ازش آهنگ میذارم.
کمتر از ۲۰ دقیقه دیگه 2008 از راه میرسه. امیدوارم سال جدید برای همه سالی پر از سلامتی و شادی و خوبی باشه.
باز هم میبینمتون.

کریسمس مبارک

چهارشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۶

دکتر بیات

اول از هر چیز بذارید این بازی رو که به تازگی واسه موبایل (با فرمت java) پیدا کردم رو برای شما هم بذارم تا مثه من ازش لذت ببرید. ۳ تا بازی آتاری از جمله بازی هواپیمایی River Raid توی این پکیج هست که میدونم حسابی سرگرمتون میکنه. من خودم دیشب تا دیروقت با اینکه خیلی خسته بودم توی تختم خوابیده بودم و بازی میکردم!!! (البته این فایل با ابعاد 176x220 هستش اما سایز 240x320 رو هم اینجا گذاشتم)

بگذریم. امروز ساعت ۵.۵ بیدار شدم و از خونه زدم بیرون. امروز اولین روزی بود که ماشین نداشتیم و مجبور بودیم تا با اتوبوس بریم دانشگاه. من که فعلا ماشین ندارم، کیومرث و آرش هم بدون ماشین بودن. ساعت ۶.۵ با Q وعده داشتم. توی راه ترمینال بودیم که آرش تلفن زد و گفت که یکی از دوستاش ماشین داره و خلاصه اینکه باز هم ماشین از آسمون رسید و راحت رفتیم. من که توی راه همش خواب بودم اما هر از گاهی که یه نگاهی به بیرون مینداختم همه جا سفید بود و داشت برف میومد.
امروز با ابوطالبی میان ترم روسازی داشتیم. بعد از کلاس که همه بچه ها شروع کردن به حرف زدن و سوال کردن راجع به امتحان یهو دکتر ابو گفت: این هفته امتحان نیست! ۱۲ ام میگیرم.
ما رو میگی، چشمامون گرد شد! . جریان چیه؟ ابوطالبی امتحان کنسل کنه؟!
حرفش کاملا جدی بود. سر و صدای همه بلند شد که یعنی چی... از ۲۰ ام پایان ترم ها شروع میشن... وقت نداریم و ... خلاصه غرغر
ابو هم لج کرد و گفت اصلا امتحان نمیگیرم. ۲۰ نمره پایان ترم. هفته دیگه هم حل تمرین پی و روسازی میذارم، اگه دوست دارین بیاین. حرف هم نباشه. اینا رو گفت و رفت.
ما هم هاج و واج که اینجا چه خبره. به هر حال امتحان مالید.
من و کیومرث هم راه افتادیم که بریم. توی راه رو که میرفتیم دکتر بیات (یا همون بیالات - به وزن سیالات) رو سر کلاس سیالات دیدیمش و چون در باز بود الکی الکی بهش سلام کردیم.
پسر، جو گیر شد و پیله کرد که بیاین تو. ما هم رفتیم و ... شروع کرد به مسخره بازی. به این بچه ترم پایینی ها میگفت این ۲ تا آقازاده ۱۰۰ بار سیالات داشتن. بعدش هم به من گفت: بیسواد، چند بار انداختمت؟ گفتم ۱ بار. زد زیر خنده و گفت پس شانس آوردی بیسواد جان. ( آقای دکتر به خودش هم میگه بیسواد بیات)
خیلی آدمه پایه ایه. سر کلاس سیگار هم میکشه.
خلاصه اینکه کلی خندیدیم. با گوشی Q هم وقتی سیگارش رو روشن کرد ازش عکس گرفتیم. خودش هم کلی ذوق کرد.



این هم از آقای دکتر بیات معروف. یادش بخیر که سر کلاس سیالات با شهریار روی کاغذ چقدر با هم chat میکردیم. احتمالا هنوز اون کاغذها توی جزوه م باشن.
بعد از ظهر هم حدود ساعت ۳ بود که برای اولین بار توی این ترم با اتوبوس برگشتیم. راستی امروز رفتم که کارت ورود به جلسه امتحانات رو بگیرم حیدری گفت که بدهی داری. رفتم امور مالی و شاکی شدم که من بدهی ندارم... یارو یه نگاهی به فایلم انداخت و گفت: سنوات خوردی پیرمرد، ۹۰ تومن بدهکاری
چند روز پیش شهریار تقاضای این آهنگ رو داده بود تا برای شما هم بذارمش. آخ یادش بخیر که چقدر من خاطره خوب دارم با این آهنگ. خوب یادمه ۲ سال پیش تقریبا همین موقع ها بود که تازه گیرش آورده بود. میگفت توی باشگاه شنیده و بد جور رفته توی مخ. و انصافا عجب beat توپی داره. این بشر استعداد عجیبی توی پیدا کردن این سبک آهنگ داره. Ruhe از schiller رو گوش کردین؟ این که لینکش هم ماله خودش بود.

اسفند ۲ سال پیش بود که تازه با هاله دوست شده بودم و برای اولین بار که date داشتیم، موقعی که ۲ تایی داشتیم برمیگشتیم تا برسونمش خونه وقتی ضبط ماشین رو روشن کردم این آهنگ (Beautiful Things) شروع شد... هنوز هم میتونم حسش کنم. یه جورایی وقتی گوشش میکنم ناخداگاه یاد هاله میوفتم. امیدوارم هر جا که هست و هر کاری که میکنه خوب و خوش و سلامت باشه. خیلی دوسش داشتم. خیلی.

راستی، بالاخره یه خبرهایی از Logan هم رسید. البته هنوز معلوم نیست که کی تحویل میدن اما مهم اینه که اسم ما هم یه جایی در اومد. سر از گروه ۶ در آوردیم. دیگه خدا میدونه که کی میخوان ماشین رو بدن.
خیلی نوشتم... زیاد شد دیگه

فعلا

سه‌شنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۶

51

چقدر هوا سرد شده. امروز که رفتم پروژه بتن رو تحویل بدم یخ کردم!
امروز ساعت ۴ رفتم سراغ امید و چندتا برگه از محاسبات دستی پروژه فولادش رو ازش گرفتم و یه رونویسی تمیز کردم. یه سری عدد قلمبه و سلمبه هم از خودم نوشتم و گذاشتم روی پروژه ی خودم. مثلا نشستم و محاسبات دستی انجام دادم! . بعدش هم یه جعبه ۲ کیلویی شیرینی تر خوشمزه هم خریدم و دقیقا ساعت ۵ خودم رو گذاشتم پشت در دفتر کیانی. آخه هفته پیش گفت که ۲شنبه زنگ بزن تا برای ۳شنبه باهات وعده بزارم.
دیشب هم که باهاش صحبت کردم گفت که ساعت ۵ تماس بگیر تا بگم که کی بیای دفتر.
از پشت در بهش زنگ زدم و گفتم: مهندس جان من کی برسم خدمتتون؟ گفت: اگه تا نیم ساعت دیگه بیای خیلی خوبه. منم بهش گفتم: پس اگه زحمتی نیست لطفا همین الان در رو باز کنید!
بیچاره یه خورده تعجب کرد. خوشبختانه کسی توی دفترش نبود و من هم حسابی تونستم مغزش رو کار بگیرم. خلاصه اینکه حدود ۱ ساعت با هم گپ زدیم و حتی بدون اینکه CD پروژه ام رو توی کامپیوتر بذاره و ببینه که اصلا چی براش آوردم یه دونه ۱۷ داد و من هم خوشحال و خندان برگشم.
فردا هم امتحان میان ترم روسازی با ابو دارم و هنوز تمام نکردم. سعی میکنم تا آخر شب تمامش کنم.
من برم دیگه. یه آهنگ قشنگ هم از Fergie براتون میذارم. کلا ازش خوشم نمیاد اما این آهنگش بدکی نیست. این کلمه Center رو هم یه جور خاصی میگه... به نظر من یه جورایی سکسی تلفظش میکنه.
فردا میبینمتون.

راستی تا یادم نرفته، این متن رو توی سایت phalls دیدم. اینجا هم آوردمش تا شما هم یه سری بهش بزنید:

دوستان
تا میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید. این یک بمب گوگلی برای حمایت از هویت ایرانی حضرت مولانا است. از دوستان وبلاگ نویس هم خواهش می کنم این لینک را به وب لاگشان اضافه کنند. باشد که وقتی دیگران در خواب غفلت هستند ایرانیان جهان بتوانند از مشاهیر خود دفاع کنند. کلیک کنید تا ایرانی بودن یکی از مشاهیرمان را به جهانیان اثبات کنیم.

دوشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۶

ما اینیم دیگه

سلام به همه
این یه آپ کاملا Challenging هستش بین من و آقا شیره!
(البته این موارد بین من و Leo کاملا عادیه... فکر بیخود نکنین. ما به این کارای هم عادت داریم. خل بازی های ما ۲ تا رو زیاد جدی نگیرید! این رو هم واسه این مینویسم که شما هم ۱ ذره در مشنگ بازی ما شریک باشید)
راستش امروز ظهر شهریار زنگ زد بهم و گفت: کامنت های جدیدت رو دیدی؟
گفتم نه، چطور مگه؟
گفت: یه درخواست خف ف ف ف داری. عمرا گیرش نیاری.
همون موقع کامپیوترم رو روشن کردم تا ببینم جریان چیه؟

شیما این آهنگ رو درخواست داده بود. خلاصه اینکه هر ۲ تایی پشت کامپیوترهامون دنبال آهنگ میگشتیم اما شهریار همش میگفت کیفیت ها خیلی بیخود هستن و عمرن پیداش کنی. من خیلی گشتم و ... خلاصه از این حرفا.
تنها چیزی که پیدا کردم یه فایل rar به حجم ۷۶ مگابایت بود که ۲۰ مگ رو گرفتم اما بعدش پشیمون شدم و لینک مستقیم رو برای شیما میل زدم.
بعد از اینکه تلفنمون تمام شد من باز هم به جست و جو ادامه دادم و از اونجایی که "ما اینیم دیگه" یه سوررس خوب ازش پیدا کردم و فورا قبل از اینکه شهریار هم بتونه یه چیزی دست و پا کنه آپلودش کردم و الان هم در خدمت شما هستم!!!
بعد از این پست هم میخوام برم کتابخونه. بعدش هم برم تقشه های پروژه ام رو پلات کنم چون فردا باید تحویل بدم.
من برم تا این شهریار کار خودش رو نکرده!
تا بعد

پ.ن: من همین الان امتحان کردم... لینک سالمه و کاملا کار میکنه! (شهریار الکی بهونه نیار)

شنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۶

زمستان

سلام به زمستون
بالاخره پاییز رفت و یه زمستون دیگه از راه رسید. نمیدونم چرا، اما زمستون رو دوست دارم. شاید چون بعدش نوبت بهاره
الان دقیقا ۳ ماه میشه که دارم اینجا مینویسم و از اینکه توی این چند وقت با شما آشنا شدم خیلی خوشحالم.
امروز که یه نگاهی به تقویم انداختم برق از چشمام پرید. از ۲۵ ام این ماه امتحان ها شروع میشن.
۲۵ ام راه آهن... ۲۶ ام سازه های بنایی + روسازی... ۱ بهمن پی و ۵ بهمن هم اصول تصفیه آب و فاضلاب
تازه، ۴ روز دیگه هم میان ترم روسازی دارم!
خلاصه اینکه یواش یواش باید جمع و جور کنم خودمو
امروز روز زیاد جالبی نداشتم. یه حالی بود. خوش نیومد ازش.
صبح یه ذره درس خوندم. (جون عمه ام...). ظهر هم یه فیلم مسخره به اسم saint دیدم که اصلا خوشم نیومد. نصیری خیلی ازش تعریف کرد اما اصلا خوب نبود. خیلی چاخان بود.
بعد از ظهر هم قرار بود تا فیلم فریاد مورچه ها رو به شهریار بدم اما یادم نبود که پیشم نیستش. بیچاره خیلی ضدحال خورد. ۲ هفته س که بهش قول دادم (واقعا میبخشی پسر. من که ۱۰۰ بار گفتم زودتر بهم بگو داری میای بگیریش نه اینکه ۱ دقیقه قبل از اینکه بیای خبرم کنی. تقصیر خودته)
ساعت ۵ قرار بود با یکی از دوستام برم بیرون که برنامه منتفی شد. بعدش هم شیوا کلید کرد که باید منو ببری بیرون. خیلی دلم میخواست که با تنهایی برم و یه خورده قدم بزنم و واسه خودم موزیک گوش کنم اما نشد دیگه. آخر دست هم سر از star burger در آوردیم. جای شما خالی.
اومدم خونه و پای tv ولو شدم. حوصله ام واقعا سر رفته...
دیگه حرفی واسه گفتن ندارم. این هم از زندگی روتین من. خیلی مسخره س.
عاطفه هم توی بلاگش نوشته بود که دلش میخواد حرف بزنه... بیا دختر، اینو گوش کن... Lindsay Lohan هم Speak میکنه! خیلی دوسش دارم این دختره رو... (منظورم Lindsay بود)
رفع زحمت کنم دیگه. شب همگی خوش

باید گاهی سکوت کنیم، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد. (زرتشت)

پنجشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۶

یلدا

سلام به همه
امیدوارم که خوب و خوش و سرحال باشید
یه بار دیگه اومدم تا شب یلدا رو به همه تبریک بگم و برای همه تون بهترین آرزوها رو بکنم.
به احتمال زیاد امشب خونه ی همه مادر بزرگ ها و پدربزرگ ها شلوغ پلوغه
ما امشب "شب چله" داریم و قراره همه خونه مامان بزرگم جمع بشیم. جای شما هم خالی. البته میدونم که یلدای واقعی فردا شبه اما چون ما خانوادگی عجله داریم امشب رو دور هم جمع میشیم.
به هر حال امیدوارم که لحظه های خوبی داشته باشید و بهتون خوش بگذره
واسه امروز هم یه آهنگ بینهایت خوشگل از Schiller براتون گذاشتم. تشکرش رو هم از شهریار بکنید چون خودش زحمت آپلود رو کشیده.

آخر هفته خوب و خوشی براتون آرزو میکنم.

چهارشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۶

47

سلام به همگی
امیدوارم که مثه همیشه خوب و خوش باشید
از کامنت هایی که واسه پست قبلی گذاشتید معلومه که یه جورایی حس کنجکاوی همه فعال شده!
میخوام یه ذره کمکتون کنم. "فری" اسم جدید یه نفره که هیچ کدوم نمیشناسیدش. شهریار جون، شما هم نمیشناسیش چون منظورم "فری راسو" یا همون "فرهود" خودمون نیست!
در مورد اون جنسی هم که معامله شد... راستش رو بخوای نمیدونم چرا از کلمه جنس استفاده کردم، اصلا نمیدونم چرا این مدلی نوشتم. چون اصلا هیچ جنسی در کار نبود. اون چیزی که رد و بدل شد اصلا و ابدا ماهیت ماده نداشت. دقیقا انرژی بود!
شما فرض کنید که یه خبر خوب بود... مثلا اینکه من از سربازی معاف شدم... یا یه بوسه... یه پیشنهاد خوب واسه کار.... ، هر چیزی میتونه باشه.

بگذریم... دیگه چطورین؟ خوبین؟ خوش میگذره؟ چه خبرا؟
هیچ توجه کردین که امروز ۴شنبه س و من دانشگاه نرفتم؟ آخه امروز صبح توی دانشگاه یه کنفرانس بوده که همه کلاس های صبح تعطیل بودن. واسه همین هم من دانشگاه نرفتم اما به احتمال زیاد فردا باید برم دانشگاه چون باید پروژه بتن خودم رو تحویل بدم. البته هنوز هم وقت واسه تحویل دادن دارم اما میخوام هرچه زودتر از دستش خلاص بشم.
امروز تنها کار مفیدی که انجام دادم این بود که واسه یکی از دوستام رفتم و یه کتاب خریدم. همین. بعد از ظهر هم نشستم و فیلم Match Point رو دیدم. خیلی باحال بود. حدود ۷ هم باید برم و DVD های جدیدی رو که سفارش دادم بگیرم. ۱ ماهی میشد که فیلم نگرفته بودم.
شارژ adsl هم داره ته می کشه... همین روزهاس که قطع بشه و دوباره باید شارژ کنم.
امروز شهریار زنگ زد و گفت یه آهنگ آپلود کرده و میخواد تا شماها هم گوشش کنید. لینک مستقیمش رو براتون گذاشتم.
نمیدونم چرا این چند وقت همه آهنگ هایی رو که میذارم ملایم هستن. از پست بعدی دوباره میخوام از همون style همیشگی خودم بذارم. دیگه داره زیادی light میشه

بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
بیا برای هم هندونه گردیم

پیشاپیش یلدای همه مبارک

پ.ن: دلم نیومد اینو به شیما و تارا نگم. بابا دم شما خیلی گرم... هنوز پست من آپ نشده شما دوتا ۱۴ تا کامنت گذاشتین. به این میگن تله پاتی!

در ضمن من و شهریار Jewel رو هم خوب میشناسیمش. من چندتا کلیپ از سالهای ۹۷ و ۹۸ روی vhs دارم ازش. نمیخوام تعریف کنم اما آرشیو موزیک من و شهریار یکی از کاملترینهاست.

دوشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۶

فری... Feri

دیشب تا دیروقت بیدار بودم و تا اومدم یه نموره بخوابم صدای زنگ موبایل بلند شد.
باز هم شهرداری. نمیدونم چرا این پایان کار طلسم شده؟
۱۰ روز پیش که اونجا بودم تقریبا همه چیز آماده بود و امروز که رفتم تا بالاخره پایانی رو بگیرم دیدم که لطف کردن و یه یادداشت خیلی کوچولو روی پرونده گذاشتن
۶۰ سانتیمتر ارتفاع مازاد ساختمان
آخرش یه چیزی واسه گیر دادن پیدا کرده بودن
هیچی... الکی الکی فرستادن "ماده ۱۰۰". به همین راحتی. خیلی تلاش کردم تا یه جوری مخشون رو بپیچونم اما نشد.
از ساعت ۹ تا ۱ داشتم بالا و پایین میرفتم. اگه بگم ۵۰ بار از طبقه ۲ به ۵ (و بالعکس) رفتم و اومدم دروغ نگفتم. فعلا هم که تا ۱ ماه دیگه باید صبر کنم تا کمسیون جواب بده تکلیف این ۶۰ سانت اضافه ارتفاع چیه.
حدود ۲ بود که اومدم خونه. بعد از نهار خواستم بشینم فیلم ببینم اما اصلا حالش نبود. تا ۴ یه چرتی زدم و بعدش رفتم خونه یکی از بچه ها.
Mr کشاورز و یکی دیگه از دوستاش، چند روز بود که پیله کرده بودن تا قبل از اینکه برن و پروژه بتن رو تحویل مهندس قادری بدن، من برم پیششون و یه چیزایی از ETABS یادشون بدم تا مثه باقالی موقع دفاع از پروژه (که یوسف براشون درست کرده بود) استاد رو نگاه نکنن!
۵ اونجا بودم. تازه حدود ۷.۵ هم یه قرار خیلی VIP داشتم که خیلی خیلی مهم بود. خلاصه اینکه تا ۷.۵ داشتم تدریس میکردم و هرچی هم تلاش میکردم تا اون ۲ تا رو بپیچونم فایده نداشت. تازه از تلفنی هم که قبل از اون قرار باید به من زده میشد تا ماموریت رو تایید کنه خبری نبود.
خلاصه اینکه ۷:۴۰ فرار کردم و مثه موشک به سمت محل قرار شلیک شدم. تو راه بودم که صدای زینگ تلفن در اومد و به این معنی بود که ملاقات انجام میشه.
۵ دقیقه به ۸ خودم رو رسوندم و همه چیز عالی بود. واقعا فوق العاده بود. بهتر از اونی شده بود که فکرش رو میکردم. خیلی سریع معامله انجام شد. جنس ها رو رد و بدل کردیم و عین گوله اومدم خونه.
کاملا شارژ بودم. شام رو که خوردیم مامان و شیوا کلید کردن که میخوان برن بیرون و یه گشتی بزنن و من هم باید باهاشون برم.
حدود ۱۱ برگشتیم خونه. mbc2 هم فیلم Ghost رو گذاشته بود. تا همین الان نشستم و برای دفعه ۱۰۰ ام دیدمش. خیلی فیلم قشنگیه. از این Demi Moore هم خیلی خوشم میاد.
این هم از داستان امروز من
یه آهنگ تووووووووپ هم از H.I.M براتون گذاشتم.

پنجشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۶

نتیجه بازی

سلام به همه دوستای خوب و مهربونم
مرسی که این همه به فکرم بودید و با کامنت و sms سراغ منو گرفتید. خدایی خیلی خودمو تحویل گرفتم با این کارتون!
صبح ساعت ۸ وقتی صدای زنگ موبایلم بلند شد با تمام وجود دلم میخواست بخوابم. یه نفر در گوشم میگفت گور بابای امتحان... بگیر بخواب!
ساعت ۹ با Q (کیومرث) وعده داشتم. خلاصه اینکه ۱۱ دانشگاه بودیم و به محض اینکه وارد عمران شدیم از طبقه بالا صدای "یگانه" میومد که مثه همیشه داد و فریاد میزد تا بچه ها رو سر جاشون نگه داره
هیچی، ما هم رفتیم بالا و یه صندلی واسه خودمون پیدا کردیم و نشستیم. نمیدونم چرا تالار فردوسی نبردنمون؟!
خلاصه اینکه نشستیم و هرچی جزوه و کتاب و حل تمرین و ... داشتم روی ۲تا صندلی کناریم گذاشتم. سر و کله اساتید محترم یعنی آقای دکتر بیات و دکتر ابوطالبی هم پیدا شد.
بعدش هم بیات با همون لحن مخصوص خودش - که فقط شهریار میدونه من چی میگم - اون بالا ایستاد و گفت: " آقا زاده، ۳ تا سوال بهتون میدم. اولی رو که زیاد بهش فکر نکن چون نمیتونی حل کنی. اون ۲تا دیگه رو هم اگه خوب خونده باشی شاید ۴-۳ نمره بیاری ولی زیاد مطمئن نباش. با همدیگه هم مشورت نکنین چون بیشتر گیج میشین. ۲ ساعت هم بیشتر وقت نمیدیم. سوال هم نپرسید که ناراحت میشم"
ابوطالبی هم لبخند ملیحانه ی بدی داشت.
سوال ها رو پخش کردن:
(شهریار بخون سوال ها رو حال کن)

۱- یدونه پی ۲.۵ در ۲.۵ داریم که یه بار متمرکز ۲۰۰ تنی از طریق ستون بهش وارد شده. حالا اگه بخوایم این پی یک لنگر ۸۰ تن.متر رو هم تحمل کنه ابعاد جدید پی رو بدست بیارید. ماکزیمم مقاومت خاک هم مثلا ۵۰

جواب: بر پدرش لعنت. آخه با کدوم فرضیات من اینو حل کنم؟! بیخیال... سوال بعدی

۲- یدونه پی داریم که در عمق ۵ متری روی خاک ۲ لایه قرار داره. لایه رویی ماسه و لایه زیری رس نرم. مجموع Df + H میشه ۵ متر. فقط هم گاما و C و Ks و فی رو داری. ارتفاع H رو برای بیشترین مقاومت حساب کنید.

جواب: ظاهرا آسونه... اما هرچی اون معادله لعنتی رو حل میکنی جواب نمیده! این آخر صدای همه رو در آورده بود که چرا معادله جواب نداره؟!

جواب درست: هیچی، از معادله باید یدونه مشتق ساده میگرفتی مساوی صفر قرار میدادی، حل میشد! به همین سادگی

تا اینجا که تست هوش + ریاضی بوده

۳- یه تابلو به مساحت ۱۰ داریم که با ۲تا ستون به یدونه پی به عرض ۴ و طول L وصل شده. وزن ستون ها و تابلو ۲۰۰ تن. باد هم با شدت ۱ داره به تابلو میخوره. همه اطلاعات مساله هم هست. عرض پی رو پیدا کنید.

جواب: مساله قابل حله... کلی بهش ور رفتم تا اینکه یه چیزایی واسه L پیدا کردم.

این هم از امتحان ما. از این ۳تا سوال یکی و نصفی حل کردم. به نظرتون از ۱۰ چند میارم؟!

امیدوارم ترم دیگه مجبور نباشم تا معرفی به استاد بگیرم.
خب دیگه چطورین شما؟ این هم نتیجه درس خوندن!
فعلا برین Frozen گوش کنید که شهریار درخواست داده بود.
موقع برگشتن هم که با Q میومدیم توی جاده اینو دیدیم:



کلی داشتیم بحث میکردیم که این کامیون "چموش" چطوری تصادف کرده که اینجوری شده!
آخر هفته خوبی داشته باشید و درست رانندگی کنید!!!

چهارشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۶

فوری

فقط اومدم بگم از اونجایی که من خیلی "خف ف ف ف ف" میباشم عمرا سرما نخورم و الان هم سُر و مُر و گنده در خدمتتون هستم.
بالاخره روز موعود رسید. فردا صبح میرم ببینم چه خبره. در اولین فرصت در جریان جدیدترین اخبار قرارتون میدم.
wish me LUCK
حوصله آهنگ آپ کردن ندارم.
شب همگی بخیر

سه‌شنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۶

هیچی

خسته شدم، حوصله ام سریده!
حال نوشتن ندارم... فقط اومدم تا بگم ما هستیم. دلمان هم برایتان تنگ شده است.
احساس میکنم میخوام سرما بخورم. از صبح تا حالا N تا ویتامین C و قرص سرماخوردگی خوردم. آخه مامانم این هفته آنفولانزای خفنگی گرفته بود. واقعا بد بود حالش. امیدوارم که واگیر نکنم. یعنی نهایت تلاشم اینه که مریض نشم چون اصلا روحیه فین کردن ندارم.
چند وقت پیش شیما درخواست Lost Highway داده بود. میبخشی که یه کم دیر شد.
فردا صبح هم خبر مرگمان بریم دانشگاه ببینیم چه خبره. کاشکی فردا این دکتر ابو ۴ تا مساله درست حسابی حل کنه سر کلاس. توی جزوه ۲ تا مساله بدون حل داره... از اونایی که آدم فرررر میخوره!
حال میده امتحان اون مدلی باشه... برگه رو سفید باید بدیم. این چند روز به هرکی که میگم فلانی اون تا مثال حل نشده ها رو چیکار کردی جواب میده: این ۲تا احتمالا مال یه درس دیگه بوده اشتباهی توی جزوه پی چاپ کردن!!!
رفع زحمت می کنیم

جمعه، آذر ۱۶، ۱۳۸۶

آتاری

باز هم سلام به همه
جای همه خالی دیشب مهمونی بودم. یعنی عروسی بودم. خواهر یکی از دوستام ازدواج کرد.خوش گذشت.
شب که خونه اومدم رو تخت جون دادم به خدا... البته alarm گوشیم رو روی ۹.۵ گذاشتم که زود بیدار بشم و درس بخونم (خیر سرم!)
نزدیک ۱۲ بود که بیدار شدم. اصولا آدم خوش خوابی هستم ولی به نظر من جمعه ها توی هوا گاز خواب آور پخش میکنن. احساس منگ بودم بهم دست میده. نمیدونم براتون تعریف کردم که ۲ بار تا حالا واسه امتحان پایان ترم خواب موندم یا نه؟
خیلی احساس تنبلی دارم. دلم میخواد واسه خودم ولوووو باشم اما اونجوری که دلم میخواد نمیشه.
امروز ۴-۳ تا مساله حل کردم. یه خورده باید سرعت رو زیاد کنم چون دیگه چیزی تا ۲۲ ام نمونده. تصمیم دارم امشب تا دیروقت بجای پشت کامپیوتر نشستن درس بخونم.
افکارم خیلی مشغول شده... دلم میخواد روی مغزم END TASK داشتم. ولش کن... همینه دیگه
میدونی... اینقدر چیز توی سرم هست که نمیدونم از چی بگم و بنویسم. اینقدر همه چیز توی ذهنم قاطی پاطی شده که سر نخ رو گم کردم. میدونم چی میخوام، میدونم چیکار میخوام بکنم، میدونم چی میخوام بگم و بنویسم... اما نمیتونم!!!
بیخیال. لزومی نداره این افکار گندیده رو به شما منتقل کنم.

چند روز پیش یه بازی دهه ۸۰ روی اینترنت پیدا کردم که مخصوص موبایل بود (البته symbian) و چون موبایل من فقط جاوا java رو تشخیص میده (خیلی احمقانه س) دهن خودم رو سرویس کردم تا ورژن جاوای اون بازی رو هم پیدا کنم اما موفق نشدم. در همین جست و جو فایل مخصوص کامپیوتر این بازی رو پیدا کردم. حتما " آتاری " رو یادتون میاد... و به احتمال ۱۹۰ اون بازی هواپیمایی رو که هیچ وقت تمام نمیشد رو هم یادتونه...
آخ که چقدر با حال بود این بازی و جالب اینکه هنوز هم حال میده!. البته اگه این بازی رو به بچه هایی که الان با PlayStation 3 و PSP و XBOX و ... بازی میکنن نشون بدی و بگی که این یکی از بهترین بازی های زمان بچه گیت بوده حتما برات متاسف میشه و احتمالا به عقلت شک میکنه که چرا باز هم میشینی و بازی میکنی. ولی اون مغز فندقی ها نمیدونن که امثال من ۱ دنیا خاطره دارن.

حالا برای اینکه شما رو هم به زمان آتاری ببرم فقط کافیه تا اینجا رو کلیک کنید و این بازی 84KB رو روی کامپوتر unzip کنید و مثه بازی snake گوشی 3310 بهش معتاد بشید.
و اما این هم آهنگ My Immortal - Rock Version که به شهریار قول داده بودم. با این آهنگ خیلی خاطره دارم. خیلی... هم خوشحال و هم ناخوشحال

یادش بخیر اون سال که امتحان راه سازی داشتیم من و شهریار شب امتحان توی بالکن که داشت برف میومد اساسی قهوه میخوردیم و بهش گوش میکردیم...
دقیقه ۳ که میشه اشک آدم رو در میاره لعنتی

چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶

کلاس مالیده

سلام به همه
امروز روز خیلی خوبیه. چرا؟ واسه اینکه دیشب کیومرث زنگ زد و گفت یه چیزایی شنیده که ظاهرا فردا کلاس پی و روسازی تشکیل نمیشن. ساعت ۸.۵ بود
من رو میگی؟ کلی ذوق کردم! آخه فقط با "ابوطالبی" کلاس دارم و وقتی واسه یکی از کلاس ها نمیاد یعنی اینکه کلا ابو Fail شده. همون موقع زنگ زدم به ManoN و با هم قرار گذاشتیم تا بریم یه ذره walk بزنیم.
مثه بچه مدرسه ای ها ۳شنبه شب که میشه عزای فردا رو میگیرم. خلاصه اینکه دیشب خیلی حال کردم با این کیومزث. خبر خوبی داد. بعدش هم به مهران هم زنگ زدم و جریان رو بهش گفتم. اون هم واسه ۱ کلاس که تشکیل نمیشه کلا تعطیل کرد. به امید هم زنگ زدم اما جواب نداد.
دیشب هوا واقعا عالی بود. جون میداد واسه پیاده روی. کلی راه رفتیم و حرف زدیم با هم. بعدش هم رفتیم کافه سیب نشستیم و قهوه موکا نوش جان کردیم. یکی از GF های قدیم رو هم دیدم اونجا که با دوستش اومده بود. خواستم برم باهاش سلام و احوال پرسی کنم اما اصلا به روی مبارکشون نیاوردن. من هم پشیمون شدم.
اینقدر لجم میگیره از این جور آدم ها... مثلا چی میشد اگه مثه آدم ۳۰ ثانیه وقت صرف میکردی تا فقط بگی "سلام. حالت چطوره؟ خوبی؟" همین. بعدش هم میتونستی به زندگیت ادامه بدی. با دوست پسرت هم نبودی که بخوای جلوی اون بیچاره فیلم بازی کنی. درسته که دیگه با هم relationship نداریم اما دلیل نمیشه که اگه یه روزی یه جایی همدیگه رو دیدیم مثه احمق ها رفتار کنیم. واقعا نمیدونم چه فکری میکنن. من هیچ وقت اینجوری رفتار نمیکنم. نمیدونم... شاید توقع من زیاده.
بگذریم. همین الان آقا شیره تلفن زد و گفت چرا آهنگ های منو نمیذاری؟ مگه نمیبینی کلی درخواست دادم؟
از اونجایی که شیره رو خیلی دوستش دارم همین الان آهنگ درخواستی رو گرفتم. bitrate ش رو ۱۲۸ کردم و آپلودش کردم. این شما و این هم Kelly Clarkson - Sober . لذتش رو ببرید. من هم خودم خیلی دوستش داشتم.
راستی یه چیز جالب. دیشب یه سری هم به نمایندگی adidas زدیم. یه مدل کفش RunningShoe 2008 آورده بود. اگه گفتی چقدر؟ ۳۵۷ هزار تومن. باتری میخورد!!! ، دکمه - و + داشت تا کفی کفش رو نرم یا سفت کنه. جالبه ها... . وقتی M6 خریدم از این کفش ها میخرم!!!

دوشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۶

من اینجام

سلام به همه
میدونم که غیبت هام خیلی طولانی شده، حتما با والدینم میام که غیبت هام رو مجاز کنم!
قرار بود شنبه بیام آپ کنم اما نمیدونم چطور شد که الآن اومدم.
راستش این چند وقت خیلی الکی الکی مشغول بودم و نمیدونم این روند مسخره تا کی میخواد ادامه داشته باشه. همه برنامه هام قاطی پاطی شده. بد جوری کلافه شدم. میدونی... هیچ کار خاصی نمیکنم اما عقبم!!!
فقط اومدم بگم که دلم واسه همه تنگیده. البته بجز شیما کسی تازگی پست جدید نداده. به نظرم مد شده که تند تند پست ندن!
خیلی حوصله ام سر رفته... کلافه ام. این چند وقت اصلا فرصت فیلم دیدن رو هم نداشتم. خودم تعجب میکنم که چطوری این ۲ هفته من فیلم ندیدم؟!
این ManoN هم که همه اش پادگانه. بیچاره ۱ روز در میون باید شیفت بمونه.
حوصله درس خوندن هم ندارم. ۱ هفته س که صفحه ۵۰ جزوه ام همینطوری باز روی میزم مونده. اتاقم وحشتناک شده. خودم هم توش گم میشم.
در ضمن، توی قرعه کشی ۴ام ایران خودرو هم خبری از اسم ما نبود. فکر کنم کلا من رو فراموش کردن!
من ماشینم رو میخوام...
این هم یه آهنگ خیلی قشنگ از آلبوم جدید Bon Jovi که خیلی دوستش دارم. امیدوارم که شماها هم ازش لذت ببرید.