جمعه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۸

روان پریشی

از اونجایی که بنده میترسم که اگه این چیزا رو یه جایی ننویسم، ممکنه احیانا لال از این دنیا برم بنابراین زرت و پرت های امشب رو بدین شرح عرض مینمایم:

نکته ی اول اینکه دیشب به دلیل اورگاسم موسیقیایی حدود ساعت ۴ و خورده ای به یه خواب نازی رفتم که نگو و نپرس. رفتم و رفتم و همینطور که هدفون iPod م توی گوشم بود و همون آهنگ کذایی رو گوش میکردم یهو دیدم که سر از ستاد انتخاباتی برادر محسن رضایی سر در آوردم. حوصله ت رو سر نبرم، آقا یه چندتا از این رفقای ارزشی چنان پوستی از من کندن که بنده ز ِ بیخ مسلمان شدم. هرچی سوره ی قرآن + دعا و حدیث و غیره بود ریختن روی آی پادم و پیله کرده بودن که همه رو باید حفظ کنی وگرنه همینجا به شکل اسلامی ضبح ت میکنیم! (حالا بماند که به چه مکافاتی از اونجا جیم زدم و بعدش یه هم آغوشی مبسوطی با خانوم Megan Fox داشتم)

نکته ی دوم: من یه مشکلی دارم و اون هم اینه که خودم از این قضیه که چیزم خُله و یه مقادیری هم داغونم، اطلاع کامل دارم اما وقتی بهش فکر میکنم و دنبال دلایلش میگردم به این نتیجه میرم که من چیزیم نیست و حالم خوبه. اما ۲ دقیقه بعد ۶۰ برابر بیشتر برام مسجل میشه که بابا من حالم خرابه. مرحله ی بعدی اینه که میشینم با خودم حسابی فکر میکنم که چرا حالم داغونه. بعد به هیچ جوابی نمیرسم و این سیکل چیز خُلیسم هِی ادامه داره...

یه چیز دیگه هم بگم و برم، من آرزو دارم که یه روزی با Google و محصولاتش، مخصوصا Chrome ازدواج کنم.

فردا نوشت: ما با این نوشته کلی ذوق نمودیم. :پی

پنجشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۸

B خوابی

با اینکه فقط یدونه شُرت تنمه اما باز هم گرممه. وقتی روی تخت از این دنده به اون دنده میشم تمام پوست بدنم به تشک میچسبه. کلافه م از اینکه خوابم نمیبره. آلرژی هم که باسن مبارک رو پاره کرده. حالم از باخت منچستر گرفته ست. تمرکز کردنم واسه خوابیدن فایده نداره. حس میکنم تمام صداهای دنیا رو دارم میشنوم. توی کله م دارن سمفونی "چهار فصل" رو اجرا میکنن. تعجب میکنم که چرا علی رقم اینکه در طول ۲۴ ساعت گذشته ۶ - ۵ ساعت بیشتر نخوابیدم اما باز هم مثه سگ جون دارم!
چراغ کوچیکه رو روشن میکنم. باز چشمم می افته به این کامپیوتر ِ لامصب. روشنش میکنم تا بیام و این جفنگیات رو بنویسم.

چند روزه که همه چیز ِ من شده گوش کردن به این لعنتی. رسما بنده رو مورد گاف.الف.ی.شین قرار داده. کثافت خیلی قشنگه. الهی تا ابد B خواب بشی اگه گوشش نکنی.
برم دیگه، باشد که به خواب ابدی فرو رویم.

دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۸

250

و همونطور که پیشبینی کرده بودم دیروز صبح facebook هم پَر پَر شد.
واقعا دلم میخواد محتویات مغز مسئولان فیلتراسیون رو آنالیز کنم و ببینم توی کله ی مبارکشون چی میگذره. آخه میخوام بدونم به شما چه ربطی داره که ملت روی نِت دنبال چی هستن؟!

وقتی ۵۰ درصد لینک هایی رو که (مثلا) گوگل بعد از یه سرچ ساده به عنوان نتیجه بهت میده، خواسته یا ناخواسته بسته شدن و این یعنی توهین به فهم و شعور من، این یعنی به جای من فکر کردن، این یعنی به جای من تصمیم گرفتن.

آهای مسول محترم تصفیه، بجای جلوگیری از دسترسی مردم به سایتی مثه facebook به بهانه ی تبلیغات پُررنگ فلان کاندیدا که شماها ازش خوشتون نمیاد، برید و به طرفداران پر و پا قرص پرزیدنت خوش تیپ و مورد علاقه تون یاد بدین که چطوری از کامپیوتر و اینترنت میتونن استفاده کنن.
برادر عزیز، با تکنولوژی نمیشه جنگید، کِی میخواین قبول کنین که با ۲ تا کلیک ساده و ناقابل میشه همه ی دیوارهاتون رو پایین ریخت؟ تا کِی تصمیم دارین ضِد باشین؟

پنجشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۸

ایدا خانوم 47 میلیون ساله




فسیل حلقه گم شده داروین که نیمه انسان - نیمه میمون است کشف شد.
جان هوروم در مراسمی که در موزه تاریخ طبیعی آمریکا برگزار شده گفته است: «تصویر این فسیل در صد سال آینده در کتاب های درسی چاپ خواهد شد.» همکار او گفته است: «این فسیل عجائب هفت گانه دنیا را هشت گانه کرد»


اهمیت این موضوع چنان زیاد است که دیروز حتی گوگل لوگوی خود را به این مناسب تغییر داد و عبارت Missing Link found در صدر اخبار علمی قرار گرفته است.
دیروز از فسیلی با قدمت ۴۷ میلیون سال که حلقه گمشده سیر تکاملی انسان است و جد مشترک انسان, گوریل و میمون محسوب میشود رونمایی شد.


دانشمندان معتقدند این فسیل حلقه مفقوده شجره تکاملی انسان است و میتواند قسمتهای مبهم نظریه تکامل انسان رو به خوبی روشن کند.

اما این فسیل چه راهی را طی کرد تا به دست دانشمندان برسد.
این سنگواره در سال 1983 (۲۶ سال پیش) در آلمان کشف شد ولی شخصی که آن را کشف کرده بود بدون اینکه از اهمیت آن اطلاعی داشته باشد آن را بر روی دیوار خانه اش نصب کرد!
در سال 2006 یک دلال بنام توماس پرنر با دفترکار دکتر هوروم عضو هیئت علمی دانشگاه آثار تاریخی طبیعی اسلو تماس گرفت و خبر از در اختیار داشتن فسیلی با ارزش داد. پروفسور هوروم در این باره میگوید: "زمانی که پرنر سه عکسی که از این سنگواره در اختیار داشت را به من نشان داد نزدیک بود قلبم از کار بیفتد. میدانستم این دلال چه گنجینه نفیسی در دستانش دارد. برای دو شب تمام نتوانستم بخوابم. در بیست سال گذشته شایعاتی مبنی بر کشف فسیلی سالم و دست نخورده دهان به دهان میچرخید ولی هیچ فردی از جوامع علمی موفق نشده بود آن را ببیند"
کاری که دکتر هوروم کرد این بود که با اعاده نام علم اجازه نداد یکبار دیگر این سنگواره ارزشمند در دست دلالان معامله شود و در کنج خانه کلکسیونر دیگری خاک بخورد.
دکتر هوروم که از نقش اساسی این اسکلت در درک ما نسبت به تاریخ تکامل انسان خبر داشت سرانجام موفق شدند در یک معامله هنگفت چند میلیون دلاری و مخفیانه در یکی از بارهای مشروب هامبورگ این اسکلت را از این دلال خریداری کنند تا از بزرگترین قمار زندگیش به نفع علم موفق بیرون بیاید.

بالاخره دیروز بعد از دو سال تحقیق و پژوهش خسته کننده بر روی این فسیل, در برابر خیل عظیم مشتاقان در موزه تاریخ طبیعی نیوبورک از این سنگواره پرده برداری شد.

دکتر هوروم این فسیل که جنسیت ماده داشته است و اولین حلقه تکامل نوع بشر محسوب میشود را "ایدا" گذاشت.


این موجود که قامتی معادل ۹۱ سانتی متر دارد به گفته دانشمندان میتواند حلقه گمشده سیر تکاملی انسان باشد. این موجود جد مشترک انسان, گوریل و میمون است. این موجود میمون شکل ۴۷ میلیون سال پیش در دریاچه ای مرده است. دانشمندان معتقدند این فسیل حلقه مفقوده شجره تکاملی انسان است و میتواند قسمتهای مبهم نظریه تکامل انسان رو به خوبی روشن کند و از این جهت دارای اهمیت خاصی است. این موجود به قدری خوب فسیل شده است که حتی میتوان نقش خز بدنش را که بر روی سنگ بجا مانده است بخوبی مشاهده کرد. گفتنی است سالها پیش نیز فسیلی از نوعی میمون کشف شده بود که قدمتی حدود ۳ میلیون سال داشت ولی تنها ۴۰ درصد از آن سالم بود، در حالیکه "ایدا" نه تنها قدمتی معادل ۴۷ میلیون سال دارد بلکه ۹۵ درصد از آن کاملا سالم و دست نخورده باقی مانده است. این مقایسه به تنهایی اهمیت این کشف تاریخی را روشن میسازد.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۸

آلرژی

بهار که میشه علاوه بر اون آلرژی که روح و روان آدم رو مورد عنایت قرار میده، بنده یه نوع آلرژی دیگه هم دارم که این روزها شدیدا داره بهم حال میده اساسی!

در طول روز قیافه ت مثه این میمونه که انگار همین چند ثانیه پیش از خواب بیدار شدی. شیر دماغت تا آخر بازه و بساط فین فین کردن به راه. هر ۱۰ ثانیه یه بار ۵۰۰ تا عطسه میزنی. چشمات از شدت خارش قرمزه و مثه وزق اومدن بیرون. کافیه دستت به چشمت بخوره، اینقدر میخارونی تا کور بشی. این جور مواقع اِی حال میده گوشه های داخلی چشمت رو فشار بدی. صدات ۲رگه شده. در هر ساعتی از شبانه روز وقتی تلفن جواب میدی طرف سلام نکرده فورا میگه: اِ خواب بودی؟!؟!؟! کلا کوفه شدی به هم.مخاط بینی و حلقت بد جور میخاره. تمام وقت یه لایه ای از اشک جلو دیدت رو گرفته. و...
حالا شب شده و میخوای بخوابی. به همه ی عوارض بالا این رو هم اضافه کن که وقتی افقی میشی به کل راه نفست بسته میشه.

دیدنی شدم این روزها. دیروز رفته بودم بانک. وقتی نوبت گرفتم یه ۵۰ نفری جلوتر از من بودن. همینجوری که نشسته بودم و آروم آروم واسه خودم اشک میریختم دیدم یه خانوم نسبتا مسنی که کنار من بود برگه نوبت خودش رو چپوند توی دستم و به زور نوبت منو از دستم در آورد. تا اومدم ببینم چی به چی شده دیدم اون خانوم کامپیوتری ِ لهجه قشنگ که نوبت ها رو اعلام میکنه داره میگه: شماره ی... دویست و... هفده... به... باجه ی... ۲... (repeat). بعدش اون خانوم مسن مهربونه گفت: چرا نشستی؟ خب برو دیگه.
خلاصه اینکه کلی کیفور شدیم. نَمُردیم و یکی از جماعت نِسوان دلش به حال بنده سوخت!

هیچ گونه آنتی هیستامینی جوابگو نیست. داغونم. همدردی لازم است!

بعدا نوشت: آقا من تازه فهمیدم که ساسی مانکن رفته دیدن کروبی. lol تجسم این دوتا موجود کنار هم خنده داره!!! وای خدا... یعنی کروبی نیناش ناش هم بلده؟!

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۸

247

  • چند روز میشه که به کمک موهای صورتم یه تغییر چهره ی نسبتا متفاوت به خودم دادم، تنوع ظاهری. هنوز هم وقتی چشمم به خودم توی آینه میخوره برام تازگی داره. مخصوصا صبح وقتی از خواب بیدار میشی و میری که دست و صورت رو صفا بدی.
  • در مقابل این نوشته اصلا نتونستم مقاومت کنم. بعضی وقتا تنهایی بد جوری سِمِج میشه!
  • و در پایان هم اینکه چنین آهنگ ی، مدتی است که دارد ما را مینماید.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۸

جنگ تن به تن

فرض کن حوالی ساعت ۲ صبح، در سکوت و آرامشی وصف ناپذیر، خیلی ریلکس واسه خودت نشستی پشت کامپیوتر و تو عالم ِ هپروت ِ خودت چرخ میزنی. بعدش وجود یه موجود چندش آور رو در نزدیکیت حس میکنی... بله، موجودی به نام "سوسک"

وقتی دیدمش از ترس ر.ی.د.م تو خودم. چسبیدم به دیوار. قلبم داشت از توی دهنم میومد بیرون. حالت تهوع داشتم. با هر حرکتی که به سمت من میکرد به در و دیوار و کمد و غیره میخوردم. اعتراف میکنم که توی دنیا از هیچی به اندازه سوسک نمیترسم. راه رفتنش و تکون دادن اون شاخک های چندش آورش حالم رو به هم میزنه.
نمیدونی به چه نکبت و مکافاتی با جارو دخلش رو آوردم. به جرات میتونم بگم که الان هیچی تو اتاقم سر جاش نیست. زلزله شد. عوضی خیلی سفت بود، مگه له میشد؟!

همین الان هم قلبم داره مثه دل گنجیشک میزنه. بدنم مور-مور میشه و هر ۳۰ ثانیه یک بار هم کل اتاق رو بازرسی میکنم که یهو دوست و رفقاش واسه انتقام نیان سراغم.
فک کن... این عوضی وقتی خواب بودم میخواسته روی تختم هم بیاد. خوب شد بیدار بودم وگرنه توی خواب حتما سکته رو زده بودم!

دوشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۸

مزیت دل خوشی

امشب یه بنده خدایی بهم پیشنهاد داد که فلانی، بیا با هم خود کشی کنیم. گفتم باشه پایه‌ام، اما چطوری؟ گفت می‌ریم استخر و به خودمون دست بند می‌زنیم و خلاصه اینکه خودمون رو غرق می‌کنیم. گفتم من حوصله خفگی و این چیزها رو ندارم. تازه یهو ممکنه نجات‌مون بدن، وقتی یه روش سریع و مطمئن و تضمینی پیدا کردی خبرم کن.

یه جوری نگاهم کرد و گفت: در عوض بقیه وقتی خبر و نوع مرگ‌مون رو بفهمن دلشون خیلی کباب می‌شه. بهش گفتم: مرد حسابی.. اینا اگه دل داشتن که همینجوری هم وقتی وضع منو و تو رو می‌دیدن دلشون باید کباب بشه ولی کک شون هم نمی‌گزه.. دلت خوشه.

اینا رو خدمت‌تون عرض کردم که بدونید مردم از شدت بیکاری و رفاه به چه چیزهایی که فکر نمی‌کنن و تازه در این موارد با دوستان‌شون مشورت هم می‌کنن!!

اعصاب نداریم.

پ.ن: نمی‌دونم این ناخن انگشت وسط پای چپم چه علاقه‌ای پیدا کرده که هی خودشو بره فرو کنه توی گوشت انگشت سمت راستش. اعصابم رو داغون کرده نکبت. کم‌کم به این نتیجه دارم می‌رسم که از بیخ قطعش کنم.

شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۸

244

از زمانی که شبکه فارسی بی*بی*سی راه افتاد دایناسورهای صدا*ی آمر*یکا هم شروع کردن به تقلید و ساختن برنامه هایی شبیه به رقبای انگلیسیشون. ولی این کجا و آن کجا.

تازگی ها یه برنامه ای اختراع کردن به اسم پارزیت. امروز که همینطوری داشتم نگاه میکردم دیدم کامبیز*حسینی چپ و راست داره خود کشی میکنه که آهای ملت بیاین بریزین توی facebook و عضو گروه "پارازیت" بشین تا فلان کنیم و بهمان.

قبول دارم اینترنت یه دنیای کاملا آزاده و هر کسی هر غلطی که عشقش بکشه میتونه انجام بده اما با این حال دلم میخواد بهشون بگم دلبندانم، هر هنری که دارین توی همین تلویزیونتون رو کنید، فیس بوک براتون معجزه نمیکنه، خواهشا اونجا رو دیگه سیاسیش نکنید که پس فردا دولت فخیمه بزنه و قیل*ترش کنه. شماها که همه جور امکاناتی دارین خب برین یه سایت مخصوص برنامه تون راه بندازین، چرا فیس بوک؟ وقتی همون بلایی رو که سر orkut و myspace و غیره آوردن دلتون خنک میشه؟ حالا گیرم که هزاری قیل*تر*شکن بسازین بفرستین واسه مردم و از این حرفا، با بسته شدن سوشیال کامیونیتی ها محیطشون تبدیل به یه دهکده ی طاعون زده میشه. دیگه کسی رو اورکات و مای اِسپیس فعاله؟

جمعه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۸

سوزش بعد از صندلی

خواهشن دیگه سوال کافیه. اینا رو هم از روی شماره فقط جواب میدم


امین:
۱- ابری ۲- بیشتر منطقی ۳- مدرن ۴- هر دو مدلش خوبه. کلبه ی جنگلی با دوست دخترت عالیه ۷- آدم مسئولیت پذیری هستم ۸- نه. خوب بودن با ابله بودن خیلی فرق داره. ملت نباید از خوب بودن کسی سوء استفاده کنن و بعد هم بهش برچسب ابله بودن بزنن. ۹- برو شهریار رو سوال پیچ کن ۱۰ - بدکی نبوده ۱۱- بدکی نیست ۱۲- سینما. موزیک ۱۳- آبی ۱۴- حوصله ندارم بنویسم. بعدا خودم بهت میگم ۱۵- به کی؟! ۱۶- بهار و زمستون ۱۷- تکنیک ۲۳- درحین خواب گریه کردم اما بعدش نه. ۲۷- همیشه مستقیم به خود دیوار میگم. ۳۰- فکر کنم ۱ ماه پیش بود. دلم خیلی گرفته بود. ماشین رو برداشتم رفتم یه جایی واسه خودم مثه آدم گریه کردم و بعدش برگشتم. ۳۲- واقعا نمیدونم! ۳۳- از جلو چشمش دور میشم. ۳۴- دیگه هیچ وقت روش حساب باز نمیکنم. ۳۵- نه. ۳۶- الان هیچی تو ذهنم نیست. ۳۹- اگه واقعا قرار باشه بمیرم زیاد برام مهم نیست. فقط امیدوارم زجر آور نباشه. ۴۰- مشکل حل نشده بشریت. ۴۱- هر لحظه امکانش هست! ۴۲- موزیک گوش میکنم. با خودم حرف میزنم. ۴۳- معمولا به دیوار اتاقم که کنار تختمه. ۴۴- یکی دو تا از دوستام + همون دیواره. ۴۵- لذت از زندگی به همراه آرامش. ۴۶- زیاد بوده. ۴۸- نظری در مورد پسرها ندارم اما همه ی دخترها به نوعی جذابیت خاص خودشون رو دارن. همه شون رو دوست دارم.

GRG:
۱- منچستر یونایتد ۳- الان w700 دارم و iPhone رو خیلی زیاد دوست دارم. ۶- فقط یدونه خواهر دارم ۷- فکر کنم max payne و جی تی اِی ۸- کمی تا قسمتی ۹- نمیدونم ۱۰- آهنگ که زیاد هست

شهریار:
۱- بدون شک تیپ ۵. خودت که میدونی من عاشق ماشین هاچ بکم. ۲- آستین پیراهن ها رو میزنم بالا ۳- فقط مگان ۴- مامان ۵- احتمالا لال میشدم. بعدش خودشون زبان لازم رو روی مموریم نصب میکردن. ۶- بعید نیست. ۷- احتمالا هاچ بک هم تولیدش کمه و قیمتش بالا!!! ۸- نه ۹- مثه الان گربه ۱۰- اما دیگه میخوام تمامش کنم! ۱۱- امتحانش مجانیه!

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۸

وقتی آدم نشیمنگاهش روی یه جای داغ بچسبه!

سوژه ی این بازی وقتی ساخته شد که من مریض بودم. احسان پیشنهاد داد و من هم چون تا حدودی از نظر مغزی تعطیل بودم قبول کردم. خلاصه اینکه خود احسان اومد و ترتیب کارها رو داد. اول تصمیم داشتم تا جمعه صبر کنم و بعد همه رو با هم جواب بدم ولی حالا که شروع کردم به نوشتن به این نتیجه رسیدم که به اون آسونی هم نبود که فکرش رو میکردم. واقعا زمان میبره. البته باز هم اگه سوال داشتین توی کامنت ها بنویسید، جواب میدم. فقط به شرطی که دیگه بعد از این پست چیز جدیدی ننوشته باشم.  بدون هیچ مقدمه ای میرم سراغ جواب ها (به ترتیبی که توی کامنت ها بود)

مرجان پرسیده:
۱- تا حالا دلت خواسته كسی رو بكشی؟(نه اينكه از حرص بخوای سر به تن كسی نباشه ها، اينكه واقعا بخوای جونشو بگيری؟؟؟) --> نه هیچ وقت. چرا باید بخوام کسی رو بکشم؟! فکر نمیکنم هیچ وقت چنین تنفری از یه نفر در من ایجاد بشه.

۲- اگه تو جای خدا بودی چكار ميكردی؟؟؟؟ --> مطمئن نیستم اما اگه جای خدا بودم بشر رو خلق نمیکردم. این همیشه واسه من یه سوال بزرگ بوده که خدا واسه چی انسان رو اختراع کرد.

۳- دوس داشتی حرمسرا داشته باشی و هر كسی كه بپسندی برات جور شه؟ مثل ناصر الدين شاه يا خسرو پرويز؟ --> واقعا به نظرت من یه همچین اخلاقی دارم که این سوال رو ازم پرسیدی؟! نه، به هیچ وجه. حالم به هم میخوره. تازه، فقط ناصرالدین شاه و خسرو پرویز نبودن که حرمسرا داشتن، همین الان هم خیلی از آقایون واسه خودشون حرمسرا راه انداختن. دیگه مجلس هم که قانونا تصویب کرد!

۴- بزرگترين سوتی زندگيت چی بوده؟ --> سوتی های کوچیک و بزرگ که نسبتا زیاده. برای مثال ما یه درس اختیاری داشتیم به اسم سازه های بنایی. یه ترم بود که یکی از دوستام به اسم "وحید.ج" این درس رو داشت و توی اون روز فقط همین یدونه درس رو داشت. از قضا منم واسه اون ساعت خالی بودم. یعنی قبلش کلاس بودم و بعدش هم باز کلاس داشتم و بین این ۲ تا علافی بود. (۸ تا ۱۱ کلاس داشتم، ۱ تا ۳ کلاس نداشتم، ۳ تا ۵ کلاس داشتم). آقا ما به این وحید پیشنهاد دادیم که میخوای من به جات کلاست رو برم؟ اونم خوشحال قبول کرد و کلا ۳شنبه رو پیچوند. خلاصه اینکه کلا تمام ترم رو من "وحید.ج" بودم. حتی میان ترم هم جای وحید امتحان دادم و نمره ی خوبی هم گرفتم!!! پایان ترم هم خودش امتحان داد و پاس کرد رفت پی کارش. ۲ ترم بعد خودم هم همین درس رو با همون استاد برداشتم و خیلی ریلکس رفتیم سر کلاس. آقا این استاده هنوز یادش بود که من یه زمانی "وحید.ج" بودم و حالا هم ۳ شده بود که داستان چی بوده. تا حومه ی کمیته انظباطی رفتیم و برگشتیم.

۵- بزرگترين مشكل زندگيت چی بوده؟ --> راستش رو بخوای هرچی فکر میکنم خدا رو شکر تا حالا مشکل خاصی نداشتم که برام آزار دهنده بوده باشه.

۶- تا حالا شده اونقدر زندگيت گره بخوره كه دست به دامان ائمه و پيامبرا و نذر و نياز بشی؟ --> جواب سوال ۵ رو دوباره بخون. اما فکر میکنم تقریبا بیشتر آدما به صورت اتوماتیک در مواقع بغرنج دست به دامن خدا و پیغمبر و... میشن.

۷- كيو بيشتر از همه دوس داشتی و چرا از دستش دادی؟ --> تقریبا ۲۰ سالم بود که یه دوست دختر ۲۶ ساله داشتم. سحر بود اسمش. وحشتناک دوسش داشتم. حدودا ۱ سال بعد از دوستیمون ازدواج کرد. دقیقا ۲ سال پیش یه دوست دختر دیگه هم داشتم به اسم سارا (اتفاقا دیروز هم تولدش بوده) که بعد از ۶ ماه از دوستیمون اون هم ازدواج کرد. چرا از دستشون دادم؟ چون کاری از دستم بر نمیومد!!!

۸- اگه بدونی در بدست آوردن چيزی شكست بخوری بازم ميری طرفش؟ --> اگه برام مهم باشه تلاش خودم رو میکنم چون به هر حال این احتمال هم وجود داره که به نتیجه برسم. اما اگه زیاد برام مهم نباشه و بدونم که شانس موفقیت کمه بیخیالش میشم.

۹- تا حالا سر كسی كلاه گذاشتی؟(ميتونه اين موضوع هم باشه كه ميتونستی كمک كنی ولی سكوت كردی تا اون اشتباه كنه و تو از موقعيت سو استفاده كنی) --> مطمئنا آدمی نیستم که بخوام سر کسی کلاه بذارم. اما پیش اومده که مثلا کمکی از دستم بر میومده اما زیاد خودمو به آب و آتیش نزده باشم. چرا؟ چون گاهی وقتا ممکنه از قبل به مخاطبت اخطارهای لازم رو داده باشی ولی اون بی توجهی کنه و کار خودش رو بکنه. به نظر من اینجوری تنبیه میشه. هرگز و هرگز از اشتباه بقیه سوء استفاده نکرده و نخواهم کرد.

۱۰- اگه توی يه محظور اخلاقی گير كنی و بدونی كه هيچ كسی متوجه نميشه كار تو بوده و بتونی يه اختلاس (دزدی!!!) چند ملياردی كه كل زندگيت رو عوض كنی رو انجام بدی اينكارو ميكنی؟؟؟؟ (ايده ال جواب نده) --> مطمئنا آدم توی تنگنای اخلاقی واسه اختلاص گیر نمیکنه. بر فرض محال هم که اینجوری باشه من ترجیح میدم کلا از اون سیستم بیام بیرون. اما اگه منظورت این بوده که اگه شرایط اختلاص برام فراهم بشه آیا من این کار رو میکنم یا نه؟ باید بگم که توی اون موقعیت بودن خیلی فرق میکنه با الانی که من اینجا نشستم و دارم اینا رو تایپ میکنم. واسه من احتمالش خیلی کمه که دست به همچین کاری بزنم. کما اینکه همین جایی هم که کار میکنم به راحتی میتونی به اندازه خودت جیبت رو قانونی پر کنی ولی من تا این لحظه حتی بهش فکر هم نکردم. میدونی، من اعتقاد دارم چنین پولهایی رو که به این روش به دست میاری بدون شک مجبوری یه جاهای دیگه ای پس بدی. به نظر من ارزشش رو نداره.

تارا پرسیده:
۱- موقعیت مکانت رو توصیف کن! الان دقیقا" کجا نشستی؟! ، آب و هوارم همینطور! ، اینجا دوباره بارون میاد... اونجا نمیاد؟!! --> خونه، توی اتاقم، روی صندلی، رو به روی مانیتور. هوا آفتابی

۲- تا حالا پسر خوبی بودی یا نه؟؟ --> نمیشه گفت "خوب" بودم چون خوب و بد نسبیه، اما به نظر خودم تا این لحظه واسه خانواده و اطرافیانم و کلا کسانی که منو میشناسن "بد" نبودم. فکر کنم تعداد کسانی که از من راضی نبودن تعدادشون خیلی کم باشه.

۳- پنج ویژگی بد خودتو بگو با دلیل؟!!! --> گاهی وقتا تو کارا عجله میکنم. بعضی وقتا واسه انجام دادن کارها به بهترین شکل، دچار وسواس میشم. اگه ۱۰۰۰ تومن توی جیبم داشته باشم نمیتونم در مقابل خرج کردنش مقاومت کنم. به همه چیز و همه کس به شکل احمقانه ای اعتماد میکنم. خیلی از چیزا رو زود فراموش میکنم.

۴- چند تا رزم موفقیت آمیز داشتی؟؟ --> جانم؟! دعوا و کتک کاری منظورته؟ همیشه از دعوا فراری بودم. چرا؟ چون هیچ زمانی قدرت بدنی کافی واسه این کارا نداشتم!!!

۵- نام چند رزم ناو درجه یک را نام ببر! --> اینا چیه از من میپرسی؟ همین ناوهایی که توی خلیج فارس هستن دیگه. من چه میدونم اسمشون چیه.

۶- نظرت در مورد رزم رستم و سهراب چیه؟؟ --> داستانه دیگه. سناریو اینجوری بوده. در کل رستم خیلی خنگ بوده که پسرش رو نشناخته.

۷- چند بار تا حالا از بلندی افتادی؟! --> خودم از بلندی زیاد پریدم (مخصوصا توی خواب) اما تاحالا یادم نمیاد که از بلندی افتاده باشم.

۸- فرض کن بعد از 20سال اومدی نت. اول از همه به کجا سر میزنی؟؟ --> کلا این سوالت چندتا ایراد داره. مطمئنا اگه ۲۰ سال به نت وصل نشده باشم، بعد از ۲۰ سال، دیگه اگه بخوام هم نمیتونم. واسه اینکه تکنولوژی بقدری پیشرفت کرده که من اون وسط نقش دایناسور رو باید بازی کنم. مشکل بعدی اینه که من واقعا نمیتونم به نت وصل نشم. میمیرم. مشکل بعدی فرضیه ت اینه که بعد از ۲۰ سال اینترنت عمرا این شکلی نباشه. گذشته از اینا اگه منظورت وبلاگ ها باشه، اول از همه به خودت سر میزنم. بعدش به من ، ساسوشا، شیما، قربانی شماره ۱۴، احسان و...

۹- بهترین توصیه ای که می تونی به دوستت بکنی چیه؟؟ --> بستگی داره که دوستم کی باشه. به همه که نمیشه ۱ توصیه کرد. کلا از توصیه و نصیحت و این چیزا خوشم نمیاد.

۱۰- ۳ تا ویژگی خوب خودتو با ذکر دلیل نام ببر! --> چه میدونم. بدی هام رو که بذاری کنار بقیه ش خوبه!

۱۱- بهترين کادویی كه تا حالا گرفتی؟ --> خب، فکر کنم ۱۱-۱۰ سالم بود که عمو نوروز برام میکرو جنیوس آورد. اینو هیچ وقت یادم نمیره.

۱۲- بهترین کادویی که به نظر خود به کسی دادی ؟ --> خداییش من کادو زیاد دادم، به هر کسی که فکرش رو بکنی. یه بار به یکی یه جعبه بزرگ شکلات "Ferrero Rocher" دادم. اون زمان ۴۰ تومن پیاده شدم براش. نامرد بازش نکرد که ۱ دونه ش رو هم خودم بخورم ببینم چه مزه ایه. اینو هیچ وقت یادم نمیره.

۱۳- بهترين نويسنده؟ بهترين شاعر؟ --> خودت که میدونی. با ادبیات زیاد میونه خوبی ندارم. کلا ۴ تا کتاب بیشتر نخوندم. حالا ضایع میشه که بیام همونا رو اسمشون رو بنویسم.

۱۴- به بيگ بنگ اعتقاد داری؟ --> شدیدا موافقم باهاش.

۱۵- مرگ رو تعريف كن؟ --> وقتی زندگی تمام میشه. shut down

۱۶- خودتو تعريف كن؟ --> من یه موجود زنده ای هستم که به اندازه ی خودم یه تیکه از کره زمین رو اِشغال کردم.

۱۷- زندگی رو؟ عشق يا دوست داشتن؟ --> سوال سخت نپرس تو رو به خدا. فیلسوف های دنیا ۱ میلیون کتاب راجع به این قضایا نوشتن و هنوز هم دارن مینویسن. زندگی... عشق... دوست داشتن و چیزهای توی این مایه رو باید حس کرد. نوشتن ازشون سخته.

۱۸- درس يا كار؟ (فقط يكيش) --> بدون شک فقط کار!

۱۹- جمله سازیت در چه حده؟؟؟ عقرب---صندلی داغ---ملاغه---کلاغه---تفنگ---خزنده---پرنده---چکش---تلویزیون---تفکر --> نشستن روی صندلی داغ مثه این میمونه که جلو تلویزیون نشسته باشی، و بهت گفته باشن که کلاغه رو با ملاغه، و خزنده رو با چکش، و پرنده رو با تفنگ باید شکار کنی. حالا توی این گیر و دار عقرب هم بیاد و نیشت بزنه. فکر کن!!!

۲۰- چه سوالي رو دوست داري ازت نپرسن؟ --> من اینجا آمادگی جواب دادن به هر چیزی رو داشتم. دیگه اگه نپرسیدین تقصیر خودتون بود!

۲۱- تجسم کن روی سیمی 7 بلبل نشسته باشه و شما با توجه به مهارتی که داری 3 تا از اونهارو شکار می کی چند تا بلبل باقی میمونه؟!! --> هیچی. ۳ تا شکار میکنی ۴ تا میپره.

پریزاد گفته:
والا هیچ سوالی به ذهنم نمی رسه.... یعنی هنوزم نمی تونم باور کنم پشت این نوشته ها یه آدم واقعی قرار داره.... دنیای مجازی برام مجازی مونده.... بنابراین آرزو می کنم روی این صندلی داغ نسوزید --> باور کن من واقعی هستم. از همدردی شما کمال تشکر را دارم.

شیمودا نوشته:
بیشتر دوست دارم آدمها خودشون رو معرفی کنند تا بپرسم اما برای اینکه از بازی عقب نمونم می پرسم چند بار شده که به خودت بگی عجب اشتباهی کردم همچین پستی گذاشتم؟ --> یه چیزی گفتم و باید هم پاش وایسم!

ایمان سوال کرده:
۱- از این برو بچه وبلاگی کیو بیش از همه دوست داری؟چرا؟ --> تارا، مهرنوش، نیوشا، گوریل فهیم، نجمه، شیما، کاوه و... دلیل خاصی هم نداره. خوشم میاد ازشون دیگه. البته وبلاگ هایی هم هستن که در دنیای واقعی مالکین محترمشون رو میشناسمشون. واقعیتش رو بخوای زیاد این سوالت رو دوست نداشتم. مثه این میمونه که بگی بابات رو بیشتر دوست داری یا مامانت رو. گاهی وقتا نمیشه قاطع جواب داد.

۲- منو بیشتر دوست داری یا احسان ؟چرا؟ --> باز هم همون سوال شیطنت آمیز. احسان در جای خودش و تو هم در جای خودت. دلیلی واسه مقایسه کردن وجود نداره.

۳- احسان و بیشتر دوست داری یا تارا چرا؟ --> این سوالت دیگه شاهکار بود. آخه این دو نفر چه سنخیتی با هم دارن؟ اگه بگم احسان، دورغ گفتم. اگه هم بگم تارا، باز هم دروغ گفتم.

۴- تارا را بیشتر دوست داری یا مستانه؟چرا؟ --> باز هم یه مقایسه ی نسنجیده (و یا شاید زیاد از حد سنجیده). هر
۲

۵- دوست داشتی زندگیت چه جوری بود؟ --> یه جوری که همه ازش راضی بودیم. طوری که افسوس ۱ دقیقه قبل رو نخوری

۶- بزرگترین گناهی که انجام دادی چی بوده؟ --> اولا اینکه خیلی چیزایی که من اهمیتی بهشون نمیدم ممکنه از نظر تو گناه باشه (و برعکس). الان که به خودم سر میزنم چیزی واسه سرزنش کردن خودم پیدا نمیکنم.

۷- اخلاق نسبیه یا مطلق؟ --> نسبی. به همون دلیلی که ۲ ساعت باهات بحث کردم.

۸- چرا ماشین آتش نشانی قرمزه؟ --> این چیزا قراردادیه. یه جورایی مثه قانونه.

امین میپرسه:
۱- به نظرت الان فریبا و محمود دارن چیکار میکنن؟ --> الان رو نمیدونم ولی فکر کنم محمود هر شب تا صبح پشت کامپیوتر نشسته!

۲- میشه اسمت رو از تو حروف ابجد درآورد؟ تاحالا کسی تونسته اسمتو از حروف ابجد در بیاره؟ --> شدن رو که میشه اما من بلد نیستم.

۳- تاحالا شده با یه تلفن رنگ از رخسارت بپره؟ --> تا دلت بخواد. مامان دوست دخرت زنگ بزنه... مهندس ناظری که ساعت ۸ باهاش وعده کردی اما ساعت ۸.۵ زنگ میزنه و بیدارت میکنه... واسه استادت قراره یه چیزی ببری اما چون نمره رو گرفتی یادت رفته که داستان چی بوده...

۴- یه کاغذ A4 که اندازش 21 در 6/29 هست با مریع هایی به اندازه ی ۴ در ۴ پر شده که تو هرکدوم از این مربع ها یه مربع به اندازه ی ۱ در ۱ وجود داره! حالا تو یک شانزدهم این کاغذ چنتا مستطیل وجود داره؟ --> راستشو میخوای بدونی؟ حال فکر کردن بهش رو ندارم!

۵- قیمت چراغ اسپرت جلوی ال 90 چنده؟ --> اون مدلی که من دوست دارم ۱۸۰ تومن.

۶- میای با هم بمیریم سلمان؟ --> واسه مُردن حرفی ندارم اما میدونی... یه ذره میترسم!

۷- به نظرت آدم باید ایمانش با هدف باشه؟ یا هدفش با ایمان باشه؟ --> آدم باید به هدفش ایمان داشته باشه. اونایی که رفتن و با هواپیما خودشون رو کوبیدن به برج های ۲ قلو به کاری که میکردن ایمان داشتن.

۸- تاحالا به یه دختری پیشنهاد دوستی دادی قبول نکنه؟ --> به اندازه ی مو های سرم. :دی

۹- آدم دختر بازی هستی یا دوست دخترات آدمای پسر بازی هستند؟ --> از کلمه دختر بازی خوشم نمیاد. فکر هم نمیکنم که آدم دختر بازی بوده باشم اما در حد خودم با دخترها سر و کله زدم. مسلما بین همه ی اون دخترهایی که من میشناسم تعدادیشون هستتن که با پسرهای زیادی مشغول سر و کله زدن باشن. جدیدا حس میکنم دیگه در این زمینه بازنشسته شدم. حس میکنم قابلیت هام رو از دست دادم.

۱۰- سربازی رفتی؟ اگه معاف شدی معافیت چی گرفتی؟ --> سربازی هم نرفتم. قراره کفالت بگیرم.

۱۱- با توجه به انتخابات پیش رو تو طرفدار کدوم حزبی؟ اصولگرایان اصلاح طلب یا اصلاح طلبان اصول گرا؟ --> سیاسی نیستم. اصلا مگه ما حزب هم داریم؟

۱۲- اگه رئیس جمهور بودی هنگام سخنرانیت تو سازمان ملل هاله ی نور اطرافت ایجاد میشد؟ --> من اگه رییس جمهور میشدم ۳۰ ثانیه بعدش میرفتم تابعیت یه کشور دیگه ای رو میگرفتم. ترجیحا اروپا. NY هم فراموش نشه.

۱۳- به نظرت چرا نمکی هفت درو بست ولی یه درو نبست؟ --> خب اگه همه ی درها رو میبست که داستان تمام میشد و بچه هم خوابش نمیبرد. عناصر ترس و وحشت از یه جایی باید وارد بشن دیگه!

افق میگه:
به نظرت چرا ما ایرانیها به پاپ کورن میگیم "چُسِ فیل"؟ ->> من که تا حالا ندیدم ولی لابد شبیه چُس فیل میمونه دیگه!

و باز هم امیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن:
۱- با توجه به گروه اول مقدماتی جام جهانی اگه ایران با کره مساوی کنه و عربستان با کره مساوی کنه و کره با کره مساوی کنه و امارات همه رو ببره ازبکستان شانس صعود پیدا میکنه؟ (منظور از کره هم کره ی شمالی هم کره ی جنوبی است!) ->> ازبکستان رو نمیدونم ولی دلم نمیخواد ایران بره جام جهانی

۲- فکر میکنی چاق و لاغر ژیان گلگلیشونو تو طرح خودروهای فرسوده تبدیل به چی کردند؟ ->> همون ژیان رو توی eBay به مبلغ ۲۰۰ هزار دلار فروختن بعد رفتن یدونه فورد ماستنگ خریدن.

۳- تو کارتون فوتبالیستها اندازه ی زمین فوتبال چند در چنده؟ (با توجه به اینکه طی ۵ قسمت کاکرو از وسط زمین به ۱۸ قدم سوباسا اینا میرسد!) ->> اطلاعات مشخصی در دست نیست!

۴- وقتی صدای کانکت شدن مودم دیال اپ رو میشنوی چه حسی پیدا میکنی؟ ->> حس میکنم تا چند ثانیه دیگه "تیک" قطع میشه. خوشبختانه چند سالیه که صداش به گوشم نخورده. خارجی ها بیان ببینن ما اینجوری به اینترنت وصل میشیم خودکشی دسته جمعی میکنن.

۵- قشنگترین کارتون دوران بچگی بابات چی بوده؟ ->> کارتون های زمان بچگی من و شما رو از داستان زندگی بابام اینا ساختن!

۶- تا این لحظه تو گینه ی بی صاحاب چند نفر به آنفولانزای خوکی مبتلا شدند؟ ->> من که زنده موندم. ولی ظاهرا دیگه تحت کنترله.

۷- رابطه ی سیب زمینی با سیاست چیه؟ ->> تبدیل به مهم ترین شعار انتخاباتی شده

۸- دخترای اون ور آب فرقشون با پسرای اینور آب چیه؟ ->> دست رو دلم نذار پسر. همون فرقی که دخترای این ور آب با پسرای اون ور آب دارن

۹- اسم نت سیم پنچم فرت یازدهم گیتار چیه؟ ->> گرفتی ما رو؟

۱۰- به نظرت ال نود واسه ماشین عروس شدن مناسبه؟ ->> واسه اون عروسی که قرار سوار علی-۹۰ بشه متاسفم.

۱۱- دماغ اِبی بزرگتره یا راستین؟ فکر کنم اِبی

۱۲- به نظرت حاجی مایلی تو بیانیه ی نود و یکم خود چی میگه؟ --> نمیشناسم

۱۳- قلیونی هستی؟ به حجت بگم چه طعمی واست بذاره؟ ->> اهلش نیستم اما اگه پایه باشین بزن بریم. پرتقالی باشه لطفا.

۱۴- به نظر آب و هوای شهرکرد آدمو سنگین میکنه؟ بستگی داره که صبحانه چقدر خورده باشی!

۱۵- یه قلم و کاغذ بیار! 5 تا از خصوصیات خوب و 5 تا از خصوصیات بدت رو بنویس! کدومش بیشتره؟ ->> سوال تکراریه. بعدی لطفا

۱۶- علیرضا افتخاری تا سال 90 چنتا آلبوم دیگه میده بیرون؟ ->> خسته شدم امین... نزدیک ۳ ساعته که دارم مینویسم )):

۱۷- اگه احسان رو صندلی داغ بود اولین سوالت ازش چی بود؟ وسطیش چی بود؟ آخریش چی بود؟ ->> دیگه اجازه نمیدم هیچ بنی بشر دیگه ای همچین غلطی بکنه

۱۸- به نظرت اگه موهاتو گِلَت کنی خوشگل میشی؟ --> نمیدونم تا حالا امتحان نکردم

۱۹- اگه بدون هماهنگی ۶ صبح به بهونه ی دعوتت به یه کوهنوری هدف دار! بیدارت کنن چیکار میکنی؟ --> بستگی داره اون هدفه چی باشه!

۲۰- شهیار قنبری تاحالا با کیا دعواش نشده؟ ->> با بابام اینا

شیما میپرسه:
تا حالا چقدر سلمان رو شناختی؟ چند درصد سلمان رو پیدا کردی؟ --> تقریبا خوب میشناسمش. به هر حال آدم توی شرایط مختلف که قرار بگیره بیشتر و بهتر به خصوصیات خودش پی میبره.

و باز هم تارا
۱- اگه الان بهت ۳۰ میلیون بدم چیکار میکنی؟ --> دو - سه میلیونش رو برمیدارم و یدونه D90 با یه لنز 135-18 به اضافه یه لنز 400-200 میخرم. بعدش هم یه مسافرت ۱ ماهه میرم اروپا و NY. فکر نکنم چیزی باقی بمونه ازش.

۲- اگه ۲۷۰ میلیون دیگه بدم حالا چیکار میکنی؟ --> حالا شد یه چیزی. با حدود ۱۰۰ تومنش یدونه 330 Coupe میخریدم. بقیه ش رو هم میذاشتم توی بانک تا سر فرصت یه نقشه ی درست و حسابی براش بکشم.

۳- اگه همه اون 300 میلیون رو ازت بگیرم به جاش یه 25 تومنی بدم چی؟ --> مسخره کردی ما رو؟ اگه میخوای اذیت کنی از همین الان بگو که من دلم رو الکی خوش نکنم.

۴- حالا اگه اون 25 تومنی رو بهت ببخشم چی؟! --> مُچکرم

۵- خجالت آور ترین کاری که کردی چی بوده؟! --> ؟؟؟

۶- لقمان که بود و چه کارهایی کرد؟! --> لقمان مردی حکیم بود و کارهای بسیار خوبی انجام داد. مهم ترین کشف وی آموختن ادب از بی ادبان میباشد.

۷- به چی بیشتر از همه افتخار میکنی؟ --> به خدا قبلا هم توضیح دادم(اون بازی مستانه). زیاد اهل افتخار و پز و این چیزا نیستم.

۸- شده دل ِ کسی رو بشکنی؟ بعد از اینکه فهمیدی دلش شکسته چیکار کردی؟! (چند درصد موفق بودی از دلش دربیاری؟!) --> آره پیش اومده. همچین وقتایی تمام خلاقیتم رو به کار میگیرم تا بالاحره یه جوری از دلش در بیارم دیگه. فکر کنم ۹۵ درصد موفق بودم.

۹- شده بخوای حرفی رو به کسی بگی ولی نتونی؟ اگه آره چرا؟ مثلا" دلیلش چی بوده که نتونستی بگی!؟ آره. کم پیش اومده. نه به این خاطر که مثلا خجالت بکشم و حرفم رو بزنم، بلکه دلیل اصلیش این بوده که نمیدونستم چطوری منظورم رو دقیقا به طرف برسونم. و معمولا در این موارد بالاخره جلو خودم رو نتونستم بگیرم و در نهایت حرفم رو زده م.

۱۰- کدوم رو باید انتخاب کرد؟ اونی که دوسش داری یا اونی که دوستت داره؟ --> هر دو. یعنی کسی باید باشه که هم تو دوسش داشته باشی و هم اون تو رو دوست داشته باشه. اگه فقط یکی از این فاکتورها باشه یه جای کار اساسی لنگ میزنه.

۱۱- سریال LOST یا Friends ؟ --> بدون شک Friends. اگه هزار بار دیگه هم ببینی سیر نمیشی اما LOST فکر نمیکنم حتی برای دفعه دوم هم جذابیتی داشته باشه چون دیگه وقتی همه معما ها رو بدونی دیگه دیدنش برات هیجان نداره.

۱۲- فرض میکنیم تو شرایط بدی قرار گرفتی و فقط یک نفر میتونه کمکت کنه! و اون یک نفر به بدترین شکل ممکن بهت خیانت کرده!! چیکار میکنی؟ ازش کمک میخوای؟! --> اگه واقعا به کمک احتیاج داشته باشم چرا که نه؟ در اون شرایط ترجیح میدم که از اون مخمصه بیرون بیام.

۱۳- اگه قرار بود بین همه ی جنیفر های موجود یکیو انتخاب کنی، کدومشون رو انتخاب میکردی!؟ --> بدون شک Jennifer Shanli

۱۴- آخرین باری که جیغ بنفش کشیدی کی بود؟؟ --> چند ماه پیش توی بالش

۱۵- عمران رو تو یه جمله توصیف کن! --> فرایندی که در آن کارگرهای تحصیلکرده و یا به عبارتی عمله های پیشرفته تولید میشود.

۱۶- وقتی در زندون بازه اونی که در بره خیلی خره! نظرت راجع به این جمله چیه؟ --> خب دوباره میگیرنش. چرا اینجوری نگاه میکنی؟ --> حالت چشمام مادرزادی اینجوریه!

۱۷- بین این سه کلمه یه تشابه پیدا کن: برزیل, پنیر, حلیم --> برزیلی ها نون و پنیر و حلیم میخورن تا بتونن خوب فوتبال بازی کنن!

۱۸- به نظرت کمک فنر ماشین بیگلی بیگلی چی بود که گوریل انگوری روش مینشست؟ --> بیگلی بیگلی اون خرسه نبود؟ ربطی به هم ندارن، ۲ تا کارتون جدا بود. یا شاید هم گوریل انگوری هی تکرار میکرد: "بیگلی بیگلی... بیگلی بیگلی"

و امان از دست امین...
۱- تاحالا شده تو یه دوراهی سختی گیر کنی که واقعا ندونی کدوم راهو انتخاب کنی؟ --> آخرین باری که از این ۲ راهی ها یادم میاد زمانی بود که میخواستم واسه دانشگاه انتخاب رشته کنم.

۲- وقتی میری خواستگاری به چیت بیشتر همه افتخار میکنی و بهش مینازی؟ --> اولا اینکه از سمبل خواستگاری متنفرم. مثه این میمونه که یه ماشینی رو پسندیدی و حالا رفتی توی بنگاه نشستی و میخوای معامله کنی. بعدش هم، من که تاحالا خواستگاری نرفتم بنابراین نمیدونم در چنین مجالسی آدم به چی باید افتخار کنه. من همینم که هستم.

۳- اگه ازدواج کرده باشی ولی 4 سال بعد ازدواجت دختریو ببینی که همه ی اون چیزی که تو رویاهات واسه همسرت تصور میکردی رو داره چیکار میکردی؟ همسرتو طلاق میدی؟ میری یه شلوار دیگه میخری که شلوارت 2 تا بشه؟ بیخیال میشی و میچسبی به زندگیت؟ --> ببین. الان نمیتونم تصور چیزی رو که ندارم و اصلا توی اون شرایط نیستم رو بکنم ولی اینو مطمئنم که اگه یه روزی با یکی ازدواج کردم، بیشتر اون چیزایی که برام مهم بوده رو داشته و خیالم تقریبا راحته از بایت اینکه بعدا افسوس نمیخورم.

۴- بیشتر چپ رو دوست داری یا راست؟ بالا یا پایین؟ --> چپ / بالا

۵- اسمتو دوست داری؟ دلت نمیخواست یه اسم دیگه واسه خودت انتخاب کنی؟ --> نه با اسمم مشکلی ندارم. خوبه. فقط ای کاش میشد اون "سید" رو از اولش برداشت.

۶- فکر نمیکنی اگه دختر بودی خوشبخت تر بودی؟ --> قبلا مفصل در مورد اینکه اگه دختر بودم چی میشد توضیح دادم. بدم نمیومد اگه دختر بودم. خوش میگذشت بهم.

۷- دوست داری یه دختر بهت پیشنهاد دوستی بده؟ --> وای... محشره، ولی مگه همچین دختر هم اینجا پیدا میشه؟ این یکی از تفاوت های بزرگ بین دخترهای این ور آب و اون ور آب هم هست.

۸- خداییش از غیبت کردن خوشت میاد؟ --> نه. زیاد خوشم نمیاد. اگه دیگه زیاد بخوان وارد جزییات بشن بحث رو عوض میکنم چون دوست ندارم از سایرین زیاد بدونم.

۹- اگه قدرتی داشتی که افکار درونی آدمای دور و برتو میخوندی فکر میکنی بیشتر ناراحت میشدی یا خوشحال؟ --> ببین، وقتی بتونی فکر بقیه آدما رو بخونی خیلی عالیه اما وقتی میبینی که فکرشون با اون چیزی که به زبون میارن فرق میکنه خیلی ناراحت کننه میشه.

۱۰- خاطره انگیزترین آهنگی که گوش کردی؟ --> آهنگ خاطره انگیز زیاد دارم. یعنی اگه بخوام بنویسم ۳ برابر اون چیزی میشه که تا الان خوندی!

۱۱- دوست داری دوباره برگردی به دوران دبیرستان؟ --> دوران دبیرستان رو نه، اما بدم نمیاد که دوباره به سال ۵-۴ دانشگاه برگردم.

۱۲- اگه واقعا یه غول چراغ داشتی دومین آرزوت چیه؟ --> اگه واقعا چنین چیزی داشتم به ملت میگفتم نوبت بگیرن و بیان پیشم تا آرزوهاشون رو براورده کنم. وقتی چراغ جادو داشته باشی دیگه آرزویی باقی نمیمونه.

۱۳- چندبار تو هفته با خودت خلوت میکنی؟ --> معمولا شب ها حدود ساعت ۳ مخصوص خلوت کردنه.

۱۴- خیلی عذاب وجدان میگیری؟ --> گاهی، آره. بیشترش بخاطر همین سیستم فکریه که میخوام همه چیز در بهترین شرایط خودش باشه.

۱۵- دوست داری خلاف جهت آب شنا کنی؟ --> بستگی داره خب. یه موقع هایی هست که دوست دارم یه کاری رو بکنم و میکنم. مخالف یا موافق بودن شرایط هم برام مهم نیست.

۱۶- اگه میتونستی به جای یه آدم مشهور باشی دوست داشتی به جای کی باشی؟ --> این سوالت خیلی باحال بود. بدم نمیاد جای Tony Hawk بودم.

۱۷- دوست داری چطوری بمیری؟ --> جوری که زجر نکشم. اونقدر سریع که متوجه نشم چی شد.

۱۸- رابطه ی جمهوری با اسلامی چیه؟ اینا با هم جمع میتونند بشن؟ --> کاملا بی معنی. چون اگه اسلامیه پس دیگه جمهوری نیست. اگه هم جمهوریه که دیگه پسوند و پیشوند نمیتونه داشته باشه. اجتماع نقیضین.

۱۹- فکر میکنی حکومت ما یه حکومت دیکتاتوریه؟ --> جون من سوال سیاسی نکن. همه مون میدونیم چیه!

۲۰- اگه مامور گشت ارشاد بودی و یه دختر و پسرو باهم میگرفتی و بهت التماس میکردند که ولشون کنی چیکار میکردی؟ --> اگه بمیرم هم حاضر نیستم همچین آدمی بشم. بر فرض محال هم که اینطوری بود، ۲ حالت پیدا میکنه. یا اینکه من همین آدمی هستم که الان هستم، بنابراین اصلا به هیچ بنی بشری گیر نمیدادم و فقط نقش مترسک رو بازی میکردم. حالت دوم اینه که شخصیتم هم چیزی بود که یه مامور خوب باید داشته باشه. در اون صورت هم چیزی بودم که خیلی های دیگه شون هستن.

۲۱- نظرت در مور روابط جنسی قبل از ازدواج چیه؟ بده یا خوبه؟ --> این هم قبلا بحث شده. موافقم باهاش. (ببینم میتونی اینجا رو قیل*تر کنی یانه؟)

۲۲- بوسیدنو دوست داری؟ --> نمیبینی من همه ش بوس و بغل و ساق پا و از این جور چیزا میخوام؟! کیه که دوست نداشته باشه؟ هان؟! بوسیدن و بوسیده شدن هر ۲ش دوست داشتنیه.

۲۳- وقتی با کسی دست میدی دستشو محکم فشار میدی یا اینکه شل و ولی دست میدی؟ --> تست روانشناسیه؟ طرف مقابلت کیه؟ آخه من اون طوری که با حضرت عالی چاق سلامتی میکنم که نمیتونم همون جوری هم با یه خانوم سانتیمانتال سلام و احوال پرسی کنم، میتونم؟

۲۴- بهترین مطلبی که تو وبلاگت نوشتی چی بوده؟ --> توی آرشیو بگردی یه همچین عنوانی پیدا میکنی

۲۵- فکر میکنی بعضی از احکام اسلام تاریخ مصرفش گذشته و به درد این زمونه نمیخوره؟ --> ببین میگم تصمیم گرفتی که اینجا رو ببری رو هوا. آره عزیزم. کلا باید یه فکری به حالش کرد.

۲۶- وقتی با خونواده دعوات میشه چیکار میکنی؟ --> یک راست میام اتاق خودم. شاید هم بعدش از خونه بزنم بیرون یه کم قدم بزنم.

۲۷- اگه با همسرت یا دوست دخترت یا نامزدت داشتی میرفتی و یه کسی بش متلک انداخت چیکار میکنی؟ درگیر میشی یا به رو خودت نمیاری؟ --> ۲ تایی به حرفش میخندیم ((:

۲۸- اگه یه خواننده ی رپ بودی در مورد کدوم مسئله ی اجتماعی آهنگ میخوندی؟ --> اصلا حرفش رو هم نزن. حالا میمردی من یه خواننده درست و حسابی بشم؟

۲۹- دوست داری اعلامیه ترحیم خودتو ببینی؟ --> پیش توئه؟!

۳۰- به نظرت یه پسر باید یه لباس تنگ و کوتاه بپوشه که تا خم شد تا پشت گردنش معلوم بشه؟ این کار به نظرت با کلاسیه یا بی کلاسیه؟ --> وقتی یه چیزی مد شد دیگه شده. حالا نه به این شدتی که گفتی. مثلا الان که به مدل مو و لباس ۶-۵ سال پیشت که نگاه کنی خنده ت نمیگیره؟ اون زمان norm جامعه اون بوده و الان یه چیز دیگه.

۳۱- چه سازی رو خیلی دوست داری و علاقه داری یاد بگیری؟ --> تا چند سال پیش drums میزدم بعدش گذاشتمش کنار.

۳۲- اگه تو یه روزنامه کار میکردی و بهت میگفتند یه مطلب بر خلاف میلت بنویسی و کلی پاداش بگیری این کارو میکردی؟ --> یعنی اینکه دروغ به خورد ملت بدم؟ نه، نمینوشتم.

۳۳- موبایل تاشو رو دوست داری یا ساده؟ --> ساده رو ترجیح میدم.

۳۴- نماز میخونی؟ --> اعدامم نمیکنی؟ اصلا بلد نیستم.

۳۵- واقعا خدا از رگ گردن به ما نزدیک تره؟ --> از اون هم نزدیک تره. باور کن.

۳۶- خدا رفیق ماست یا خدای ماست؟ --> من باهاش دوستم. دوسش هم دارم. دیگه نمیدونم اون چه حسی نسبت به من داره.

۳۷- تاحالا شده دلت بخواد یه کشیده تو گوش خودت بزنی؟ --> یادم نمیاد

۳۸- عدد فرد رو بیشتر دوست داری یا زوج؟ چرا؟ --> زوج. نمیدونم چرا. حساسیت دارم. مثلا چیزی که همیشه تو مخ منه اینه که ولوم ضبط ماشین، خونه، تلویزیون و... همیشه عددش باید زوج باشه!!!

۳۹- بیکلاس ترین کاری که یه دختر میتونه بکنه چیه؟ --> اینکه بیشتر وقتا سعی میکنن خودشون رو باحال نشون بدن.

۴۰- دوست داری همیشه تو چشم باشی؟ --> خدا اون روز رو نیاره. متنفرم. که چی آخه؟!

۴۱- نامردی یعنی چی؟ --> هر کاری که بر خلاف موازین "فردین بازی" باشه نامردی محسوب میشه!

۴۲- اگه یه زمانی پدر شدی و یه دختر داشتی اجازه میدادی قبل از ازدواجش با پسری دوست باشه؟ --> حتما، چرا که نه؟ اصلا خودم بهترین مشاورش میشم. یه کاری میکنم که آس ترین پسرهای شهر تو کفِش باشن. البته دوست پسرهاش رو اول خودم گزینش میکنم!

۴۳- اگه سطح آدما از 1 تا 10 باشه فکر میکنی تو چه سطحی هستی؟ --> از چه نظر؟ ولی بطور کلی من حدودا ۶ هستم.

۴۴- اگه تو یه پل عابر پیاده هم پله برقی باشه هم پله ی معمولی از کدوم استفاده میکنی؟ --> در هیچ شرایطی از پله معمولی استفاده نمیکنم. مگه خر سرم رو گاز گرفته؟!

۴۵- به نظرت همیشه باید دنبال مد بود؟ چرا خودت یه مد جدید ایجاد نمیکنی؟ --> مد پدیده ی خوبیه اما خب مسلما همیشه نمیشه دقیقا تابع مد بود. من همیشه سعی کردم استایل خودم رو داشته باشم. اون چیزایی رو که از مد روز دوست دارم رو نگه میدارم و بقیه ش رو هم میندازم دور. اینجوری آدم راحت تره.

۴۶- منو ببخش رو بیشتر تو زندگیت گفتی یا بخشیدمت؟ --> تقریبا ۵۰ - ۵۰ بوده ولی شاید منو ببخش یه ذره بیشتر بوده.

۴۷- رو میز دوست داری غذا بخوری یا رو سفره؟ کسی که رو سفره غذا میخوره امله؟ --> واسه من ِ نوعی زیاد فرقی نمیکنه. اما اگه میز باشه ترجیح میدم رو میز غذا بخورم. ربطی به اُمل بودن یا نبودن هم نداره به هیچ وجه.

۴۸- اگه با دوست دخترت یا همسرت یا نامزدت بری یه جا اسنک پر سس بخوری فکر میکنی آبروت بره؟ --> بعید میدونم دوست دختر آدم بیاد اسنکِ پُر سُس بخوره. من که مشکلی باهاش ندارم حتی اگه تمام وجودم با سُس یکی بشه. موقع خوردن من هیچی نمیفهمم!

۴۹- وقتی یه آدم معلول میبینی چه احساسی پیدا میکنی؟ به این فکر میکنی که چه خوبه جای اون نیستی یا اینکه فکر میکنی اگه جای اون بودی چیکار میکردی؟ --> تنها چیزی که میگم اینه: خدایا شکرت

۵۰- تا حالا سعی کردی لهجتو عوض کنی و تهرونی حرف بزنی؟ فکر میکنی تهرونی حرف زدن باعث بالاتر رفتن شخصیت میشه؟ --> اولا اینکه من لهجه ی آنچنانی ندارم ولی وقتی تهرانم مواظبم که یهو سوتی ندم. اعتقاد هم ندارم که لهجه واسه آدم کلاس و شخصیت میاره. نمیدونم تا حالا برات پیش اومده یا نه اما تصور کن که یه نفر رو واسه اولین بار میبینی و از اون چیزی که دیدی خوشت اومده و مشتاقانه منتظری تا باهاش حرف بزنی، و اون دهنش رو باز میکنه و با نوع صحبت کردنش حالت رو به هم میزنه. حالا منم دلم نمیخواد با نوع حرف زدنم حس ناخوشایندی رو به مخاطبم منتقل کنم.

۵۱- وقتی یه جک اصفهانی از یه تهرونی میشنوی چه حسی پیدا میکنی؟ --> هیچی. میخندم دیگه.

۵۲- تاحالا تو یه جمع تحقیر شدی؟ تاحالا کسیو تو یه جمع تحقیر کردی؟ --> آره، چند باری شده اما اصلا به روی مبارک نیاوردم!. آره و همون موقع حرفم رو قطع کردم. بعدش هم از دل طرف در آوردم.

۵۳- چقدر پیش میاد به کسی لبخند بزنی ولی تو دلت بهش فحش بدی؟ --> معمولا کارهای اداری اینجوریه.

۵۴- تاحالا دلت خواسته ناز یه دختریو بکشی؟ و هی اون بیشتر ناز کنه و تو بیشتر اصرار کنی؟ --> اصولا کار دختره اینه که ناز کنه و خودشو لوس کنه و پسره هم اون ناز رو خریداری کنه. نکته ی قابل توجه اینه که طرفین در این کار زیاده روی نکنن. بدون شک منم عاشق این هستم که اون دختری که واقعا دوسش دارم خودشو برام لوس کنه و با ناز و اداش ما رو به قتل برسونه.

۵۵- وقتی آهنگ های انقلابیو تو دهه فجر میشنوی چه حسی پیدا میکنی؟ --> فوری کانال رو عوض میکنم.

۵۶- تاحالا شده به کسی خیلی حسودی کنی؟ --> آره... تا دلت بخواد. اینجا دیگه جای توضیحش نیست.

۵۷- دلت به حال خودت خیلی میسوزه؟ --> گاهی وقتا آره. بعضی وقتا آدم یه چیزایی میبینه که دلش به حال خودش میسوزه.

۵۸- اگه تو سیستان بلوچستان زندگی میکردی و بهت پیشنهاد قاچاق مواد مخدر با درامد توپ میدادند قبول میکردی؟ --> اونجا مگه انتخاب دیگه ای هم داری؟!

۵۹- حاضری رو دلت پا بذاری ولی غرورتو نشکنی؟ --> اصلا آدم مغروری نیستم. تا الان ۸۰ درصد کارهایی که توی زندگیم انجام دادم فقط واسه دل خودم بوده.

۶۰- حاضری به یه پیرزن در حال مرگ که به یه کلیه نیاز داره تا زنده بمونه (اگه کلیت بش بخوره) یدونه از کلیه هاتو بش ببخشی؟ --> یه پیرزن توی خیابون یا آشنا؟ شاید، باید بهش فکر کنم. اون " آره" یا "نه" که اینجا جواب میدم مزخرفه محضه. اینجور سوال ها رو باید توی موقعیت باشی تا بدونی چیکار میکنی.

و در نهایت آلبا پرسیده:
از ديدن كدوم يكی از اين سوالا بيشتر از همه خوشحال شدی؟ و اينكه چه سوالی دوست داشتی ازت پرسيده ميشد كه نشد؟ و در نهايت اينكه حالا خداييش علم بهتره يا ثروت يا پاملا اندرسون؟ --> خسته م آلبا... چشمام داره حدقه میاد بیرون. اصلا نمیخوام بهشون ۱ ثانیه هم فکر کنم. ثروت + پامِلا اندرسون (یا مشابه)

این پست رسما دهن منو سرویس کرد. از ظهر تا حالا دارم مینویسم و تمام نمیشه. ۱ هفته میرم مرخصی.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۸

صندلی داغ

تا حالا چند بار شده است که دلت میخواسته حرفی را به کسی بزنی و به دلیل ملاحظات اخلاقی از گفتنش صرفنظر کرده ای؟
تا حالا چند بار شده است که دلت میخواسته آن چیزی را بپوشی که دوست داشته ای اما بازهم به دلیل همان ملاحظات اخلاقی از پوشیدنش صرفنظر کرده ای؟
تا حالا چند بار شده است که تنها و تنها برای نشان دادن اینکه از جایگاه اجتماعی بالایی برخورداری، طرز صحبت کردنت را عوض کرده ای؟ طرز غذا خوردنت را، طرز راه رفتنت را...
تا حالا چند بار شده است؟
تا حالا چند بار شده است که دوست داشته ای خودت باشی؟
اینجا تلویزیون فارسی بی بی سی نیست! من هم پونه قدوسی نیستم!
من احسان هستم و امشب تصمیم دارم شما را به ضیافت یک بازی وبلاگی ببرم!
هدف این بازی اینست که تمرین کنیم خودِ خود خودمان باشیم! اصل باشیم! بازار مشترک نباشیم! و حداقل در یک بازی وبلاگی تمام ملاحظات اخلاقی دست و پا گیر را کنار بگذاریم و از حقیقت خودمان بگوییم...

راه و رسم شرکت در این بازی اینگونه است:

سلمان خان ِ اتاق شماره ی من، بر روی صندلی داغ می نشینند و شما می توانید هرگونه سوالی که از ایشان دارید بپرسید... از طرز نگرش به دنیا و سیاست و اقتصاد گرفته تا تعداد روابط عاشقانه و غیر عاشقانه...

سوالها را در قسمت نظرات وبلاگ مطرح کنید و سلمان موظف خواهد بود در پست های مختلف به همه ی این سوالات پاسخ دهد... توجه داشته باشید در تعداد طرح سوالات با هیچگونه محدودیتی مواجه نیستید... و همچنین می توانید با سوالات خلاقانه خود، به جنبه ی سرگرمی این بازی هم بیفزایید...

با سپاس فراوان از همه ی شما

شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۸

240

به گمانم یکی دو روزه که آنفولانزای خوکی گرفته م. حالم زیاد خوب نیست. پیغامی چیزی واسه اون طرفی ها داشتین، تا قبل از اینکه ویزام جور بشه به دستم برسونید. از طرف من بابا رو هم ببوسین. نامه هم یادتون نره. دلم براتون تنگ میشه. فعلا.