دوشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۹

رونوشت به گودر بازها

تازگی ها لباس شخصی ها به گودر هم رخنه کرده اند.
حتما follower های جدیدتون رو کنترل کنید و هر کسی به نظرتون مشکوک بود block ش کنید. اصلا محض احتیاط همه رو کنترل کنید.
تابلو ترین مشخصه شون اینه که N نفر رو فالو میکنن اما خودشون 2 تا فالوئر بیشتر ندارن.

شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۹

دیگه واسه چی سوال می‌کنی؟!

یعنی اگه می‌تونستم خفه‌اش می‌کردم.
اصولا همه آرایشگرها #@*%$ اند. زنانه‌ها رو نمیدونم، اما مردانه‌ها همه‌شان کپی پیست همدیگه هستن.
ای کاش اون موقعی که دارن پیشبند رو واسه ت می‌بندن، بجای اینکه توی آینه نگاه کنن و بگن "چه دستوری دارید؟" می‌گفتن "با اجازه می‌خوام فلان مدلی برینم روی سرت، فقط اینو بلدم".
مرتیکه عن، خوبه گفتم اصلا کوتاه نشه، فقط میخوام یه ذره مرتب کنی، همینجوری شلخته و گوسفندی بمونه که الان نشینم با موهایی که ارتفاعشون از ۵ سانت تجاوز نمی‌کنه تایپ کنم!!
تا زمانی هم که دوباره موهام بلند بشه، هر بار که خودم رو توی آینه ببینم به کلیه عناصر خانواده‌اش سلام می‌رسونم.

چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۹

رونوشت به تمام ایدئولوژیست ها

کسانی که مدعی اند همه چیز میدانند و همه چیز را میتوانند درست کنند، سرانجام به این نتیجه میرسند که همه را باید کشت... پس منتظر فروتنی شما هستم و باید بگویم که نادانی من همراه مانع میشود که شما را مطلقا محکوم کنم. وانگهی چگونه قادر به این کار میتوانم بود؟
بدترین چیزی که ممکن است برای شما پیش آید این است که شما روزی در آنچه در مقابل من از آن دفاع کرده اید پیروز شوید. در آن روز شما بی شک فاتح خواهید بود، در معنایی که این جهان بدبخت بدین کلمه میدهد. اما شما در میان سکوت اجساد فاتح خواهید بود، و این فتحی است که من هرگز بدان رشک نمیبرم.

مقاله تحمیق در کجاست - آلبر کامو 1948

سه‌شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۹

spam

خودشون روزی 100 تا اسپم میفرستن، بعد توی همون اسپم ها میخوان یاد بدن چطوری اسپم نگیریم. مملکته داریم؟

اولین محصول آموزشی دریافت نکردن ایمیل های تبلیغاتی در کشور
شما می توانید به راحتی دیگر ایمیل های تبلیغاتی دریافت نکنید
این مجموعه آموزشی به صورت کاملا فارسی می باشد
قیمت این سی دی آموزشی 6000 تومان

و این هم مدرک

دوشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۹

یعنی گند می‌زنه به همه اون چیزهایی که ازش یادته

آدم یه حس کرختی بهش دست می‌ده وقتی که دوست دختر ۳ سال و اندی قبل (که اتفاقا رابطه تون ظرف چند ماه تمام شد)، یکهو و بی مقدمه بهت sms بزنه:

از اون موقع تا حالا نشده حتی ۱ بار دلم بخواد با تو باشم *. آخه یه جووووووری هستی!

*: باشم = بخوابم؟!

جمعه، دی ۲۴، ۱۳۸۹

زخمی که نمی بینیم

می دانید؟
خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست.
خشونت، تحقیر و آزار، گاهی یک نگاه است.
نگاه مردی به یقه ی پایین آمده لباس زنی وقتی که دولا میشود و چایی تعارف میکند.
نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم، که نمیدانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست.
ترسی است که آرام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته.
خشونت، بی کلام و بی تماس مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب میشود، غمگین میشود، نمی داند چرا اما در حضور مرد انگار کلافه باشد، انگار خودش نباشد، انگار بترسد که خوب نیست، که کم است، که باید لاغرتر باشد، چاق تر باشد، زیباتر باشد، خوشحال تر باشد، سنگین تر باشد، جذاب تر باشد، خانه دارتر باشد و عاقل تر.
خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر می کند باید باشد.
خشونت آن نقابی است که زن به صورتش می زند تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد.
مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس ش کند، بدون اینکه حتی بخواهد له اش کند.
این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده.
خشونت، آزار و تحقیر، ادامه همان مادر ... ها، خواهر ... ها، مادرش را فلان و عمه اش را بیسار "می کنم" هایی است که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم.
خشونت، آزار و تحقیر، همان "زن صفت" مثل "زن گریه می کردی" هایی است که بچه هایمان از زمان خیلی کودکی یاد می گیرند.
خشونت، آزارو تحقیر، پله های بعدی نردبانی است که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون...، فلان لباس را نپوش چون... است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق".
عشق هایی که می شوند ابزار کنترل.
که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده.
که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است.
که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند اما قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماه ها و سال ها زندگی گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت ترمیم نمی شود.

پ.ن: آقا یا خانوم ناشناس عزیز، این متن برام ایمیل شده بود و نمیدونستم اصل نوشته کجا بوده. اگه به tag پستم دقت کرده بودی حتما متوجه میشدی که قصد نداشته م به اسم خودم ثبتش کنم. چرا اینقدر زود قضاوت میکنی آخه؟؟؟

چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۹

ماه پاره

امروز صبح یه خورده زودتر از همیشه رسیدم کارگاه. از ماشین که پیاده شده دیدم "راه خدا" * رفته روی پشت بام اتاق نگهبانی و هول هولکی داره یه پتو روی یه چیزی پهن میکنه.
از همون دور داد زدم هوووووووی راه خدا... (دقیقا همینطور)، چیکار میکنی؟
با یه قیافه مظلومانه ای گفت پتو شستیم مهندس، انداختم روی لوله بخاری خشک بشه.**
پیش خودم گفتم کدوم ابلهی صبح ساعت 7 پتو میشوره آخه؟؟؟ و همینطور که داشتم میرفتم به اون سمت به این فکر میکردم که اینا که اصلا اونجای سقف دودکش ندارن!
نزدیک که شدم دیدم به به... آقایون دیش گذاشته ن.
حبیب و شیر ممد هم اومدن بیرون و نیششون تا بناگوش باز.
خیلی cool به حبیب گفتم: با نبشی 3 یه قوطی تمیز میسازی میذاری روش، بعدش هم یه پارچه ای گونی ای چیزی میکشی روش که اینجوری ضایع نباشه. پیش بقیه بچه ها هم سر و صداش رو در نیارین.
بعد هم راهمو کشیدم رفتم، اون 3 تا هم خوشحال.

عصر که تعطیل کردیم، تو دفتر بودم و داشتم آماده میشدم برم که دیدم همه ی کارگرها یکی یکی دارن میرن تو اتاق شیر ممد اینا. 2م افتاد.
رفتم تو اتاقشون، دیدم بعــــله... سیبیل به سیبیل نشستن پای "من و تو 1" ... بفرمایید شام.
هیچی، نشستم لیست همه ی کانال هاشون رو مرتب کردم و دادم دستشون. شماره 1 رو هم گذاشتم بی/بی/سی!
حسابی هم بهشون تاکید کردم این کانال شماره 1 رو زیاد نگاه کنید بلکه یه ذره فهم و شعورتون رشد کنه و بفهمید دنیا دست کیه و چی به چیه.
بعد از بی/بی/سی هم من و تو 1 و 2 رو گذاشتم براشون.

نتیجه گیری: این کارگرها عمرا دیگه روزها واسه اضافه کاری بمونن. جمعه ها هم دیگه کار تعطیل میشه! :دی

*: تعجب نکنید، اسمش واقعا همینه!
**: باز هم تعجب نکنید، از این موجودات هیچ چیز بعید نیست!

پ.ن: امروز خیلی اتفاقی فهمیدم Brittany Murphy توی دسامبر 2009 فوت کرده ):

یکشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۹

Wi-Fi

چند شب پیش با چندتا از بر و بچه های همسایه دور هم جمع شده بودیم، بعد نمیدونم چی شد که بحث کشید به وایرلس هایی که دور و بر پیدا میکنیم و کی به کیه و از این حرف ها.
یهو من زدم زیر خنده و گفتم یه کس خلی این اطراف هست که واسه اسم مودمش شماره تلفن گذاشته!
همه هار هار زدیم زیر خنده.
در همین حال یکی از رفقا اعتراف کرد کار ِ خودشه.
زدم پشت شونه ش و گفتم بابا من شماره موبایل و اتاقت رو دارم، این یکی دیگه ست.
پسره دوباره گفت نه... خودمم!
گفتم بابا شماره ایرانسله، تو که ایرانسل نداری، داری؟
گفت آره... منم.
چند ثانیه همه ساکت شدیم، بعدش هم فوری بحث رو عوض کردیم.

خواستم بگم یه همچین همسایه های باحالی داریم ما.

پ.ن: نکته جالب این بود که خودش اصلا احساس ضایع شدگی نداشت، ماها بیشتر از اون خجالت کشیدیم!!!

یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

واسه تولد بابات همون ادکلن رو بگیر و خلاص!

دیشب رفته م برای تولد بابام یه گوشی ِ باحال خریده م.
با آقای فروشنده شرط کرده م که اگه اینو نخواست، تا فردا شب (یعنی امشب) حق تعویض دارم.
با کلی ذوق و شوق میام کادو پیچ میکنم و بهش میگم چشم ها بسته... دست ها جلو... و جعبه رو میذارم کف دستش.
وقتی میبینه براش گوشی موبایل خریده م و شر ِ اون 2600 کوفتی رو از سرش کم کرده م، از شدت خوشحالی تشنج میکنه.
خلاصه... ماچ و بغل و اینا.
یکی دو ساعتی میشینم پیشش و با هیجان همه چیز رو براش توضیح میدم. از GPS گرفته تا sms نوشتن و این چرت و پرتا.
و 5 دقیقه... فقط 5 دقیقه خودش تنهایی با گوشی کار میکنه. داد و فغان که آهای من این گوشی رو نمیخوام!
همه با چشم های گرد شده می پرسیم چرا؟؟؟
  • فونت ش ریزه... ویبره ش ضعیفه... تقویم فارسی نداره
بالا میری، پایین میای... ولی حرف مرد یکیه!

امروز بردمش همون مغازه. ازش خواهش کردم مراعات جیبم رو بکنه.
از آیفون 4 و بلک بری و اچ تی سی گرفته... تا دره پیت ترین سامسونگ ها رو هم امتحان کرده.
کل ویترین های یارو رو یک دور کامل میاره پایین.
در نهایت یه گوشی برداشته که تقویم فارسی اصلا نداره، فونتش هم از اون چیزی که فکر میکنی ریز تره!
دیگه هیچی نگفتم، مستقیم رفتم سمت صندوق تا حساب کنم دیدم آقای صندوقدار 10 تومن هم بهم پس داد. کلی خدا رو شکر کردم.

خواستم بگم  یه همچین بابای گوگولی ای دارم من.

شنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۹

507

امروز یکی از کارگرها * اومده بهم میگه:
- مهندس، اگه بخوای دانشگاه آزاد لیسانس بگیری حدودا چقدر خرجش میشه؟

یه حسابی پیش خودم کردم و گفتم:
+ با خرج رفت و آمد و بقیه ی هزینه ها و به فرض اینکه 9 ترمه تمام کنی، حداقل پنج شش تومن برات آب میخوره. حالا مگه میخوای بری دانشگاه؟؟؟

- نه مهندس، یکی پیدا شده میگه 6 تومن میگیرم هر لیسانسی خواستی بهت میدم. ریز نمرات و کارنامه و مدرک هم میده. پس با این حساب ارزشش رو داره!

+ اگه 6 تومن رو داری حتما برو دنبالش، به خدا جدی میگم.

بعد پیش خودم تجسم کردم همین آقا، 2 روز دیگه میشه آقای مهندس، بنده هم باید برم تو شرکتشون کار کنم!!!

خواستم بگم یه همچین مملکتی داریم :دی

* : ایشون احتمالا راهنمایی رو هم تموم نکرده.