دو سه روزی هست که روی این آهنگ قفلی زدهام. یک جور خیلی عجیبی ازش خوشم آمده و تا عن قضیه را در نیاورم آروم نمیگیگیرم.
احتمالا از ابتدای هفته آینده به مدت نامشخصی کار را تعطیل خواهم کرد. خسته شدهام. ساعت ۱۲ شب به خانه آمدن دمارم را درآورده و کل سیستم زندگی را مختل کرده و برای همین باید تکلیفم را حداقل با خودم مشخص کنم. البته یک سری آپشنهای جایگزین هم دارم که باید بروم ببینم تا چه اندازه درست از آب در خواهند آمد.
پروسه ویرایش پایاننامه بعد از جلسه دفاع آنقدر طولانی شد که خود استاد راهنما زنگ زد و گفت: مرتیکه!! معطل چه کوفتی هستی؟ این بی صاحاب را توی پژوهشیار آپلود کن.. نمودی ما را.. گفتم خانم دکتر برای بار سوم گفته فلان چیزها را ویرایش کن!! گفت کون لق خانم دکتر، آپلود کن و وقتی انجام دادی خبر بده تا تاییدش کنم و خلاص شه بره پی کارش. گفتم نوکرتم دکتر، نجاتم دادی!!
نسخه نهایی را آپلود کردم و حالا منتظر آن یکی مسئول آموزش هستم که دکمه تایید را بزند و بعدش هم استاد راهنمای خودم تایید نهایی و اگر خودا بخواهد همه چیز تمام شود. دست آخر هم میخواهم بروم و یک بیلاخ جانانه نثار خانم دکتر بکنم و بروم پی کارم.
خبر خاص دیگری هم نیست فعلا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر