شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۸

751

از امروز منتقل شدم به یک دفتر جدید. فضا نصف شده و تعداد کارکنان دو برابر!!
یک میز دو در سه را به چهار قسمت مساوی تقسیم کرده‌اند و گوشه بین ۲ دیوار را دادند به من. از ضلع شرق و جنوب به دیوار می‌رسم و سرم را که از شمال و روی مانیتور بالا می‌آورم با فرحناز شاخ به شاخ می‌شوم و از سمت غرب با مصطفی. شمال غربی هم مهدی نشسته و از همان اول که شدت ضربه‌هایش روی اینتر و اسپیس را دیدم حساب کار دستم آمد که اعصاب و روان درستی ندارد بنده خدا.
آنقدر فاصله من و مصطفی با دیوار کم است که وقتی می‌خواهم از پشت میز کوفتی‌ام بلند شوم و مثلا بروم دستشویی، بنده خدا باید صندلی‌اش را تا زیر گلو ببرد زیر میز تا من بتوانم رد شوم.
خلاصه که وضعیت چیدمان خیلی درب و داغان است. تازه این وسط ۲ تا پرینتر و دستگاه حضور و غیاب و چهار تا تلفن هم اضافه کنید.