شنبه، مرداد ۳۰، ۱۴۰۰

Nolite te bastardes carborundorum

 امروز فکر کنم آخرین روز تعطیلی کرونا بود. از همان صبح که بیدار شدم، پریود بودم. حالم گرفته است. شاید بخاطر این باشد که کل این چهار پنج روز تعطیلی اجباری را نسشتیم و The Handmaid's Tale تماشا کردیم. خودمان کم بدبختی داریم و می‌نشینیم سریال‌های اعصاب خرد کن هم می‌بینیم و حال خودمان را بیشتر می‌گیریم.

البته خودم می‌دانم که دلیل اصلی حالِ گرفته‌ام برای چیست و سریال و عاسورا تاشورا و این مزخرفات فقط بهانه است.

یکی دو شب پیش با اشکان نشستم و دوباره ویرایش آخر پایان‌نامه را انجام دادم و این بار مستقیما توی پژوهشیار آپلود می‌کنم و به آقای امینی مسئول آموزش می‌گویم که آپلود کردم رفت، دیگر حوصله ادا اصول خانم دکتر را ندارم. اگر هم این فوق لیسانس تخمی‌ام را نمی‌خواهید بدهید که همین الان بگویید تا خیالم راحت شود مادر به خطاها.

حوصله سر کار رفتن هم ندارم دیگر. دلم می‌خواهد بشینم توی خانه و به حال خودم باشم. لااقل برای یک مدت هم که شده نیاز به یک همچین لایف‌استایلی نیاز دارم. کسی کار به کارم نداشته باشد و خودم عین کِرم فقط برای خودم بلولم.

امروز تلفنم عین ۱۱۸ زنگ خورد و من هم در کمال آرامش هیچ کدام را جواب ندادم. حوصله حرف زدن با هیچ کس را نداشتم. دو سه نفر بیشعور هم بودند که اولین تماس را که جواب نمی‌دادم، دوباره و دوباره و دوباره پشت سر هم زنگ می‌زدند و من از خودم می‌پرسیدم وقتی یک دقیقه پیش جواب ندادم، چرا فکر می‌کنی الان باید جوابت را بدهم مادِرفاکر؟!

دوشنبه، مرداد ۲۵، ۱۴۰۰

ننگ بر آمریکا

وضعیت کرونا به قدری افتضاح شده که از امروز تا شنبه هفته آینده را تعطیل کرده‌اند. آقای رهبر بالاخره وا دادند و اجازه وارد کردن واکسن خارجی را صادر فرمودند. آمار مرگ و میر کرونا از ۶۰۰ نفر در روز گذشته و فکر می‌کنم اعداد واقعی خیلی بیشتر از اینها باید باشد. آخر هفته هم عاسورا تاشورا است و هیئت‌های عاشقان حسین قرار است حسابی کرونا را بغل کنند و بصورت یک طرفه به درک واصل شوند. قسمت بد ماجرا این است که علاوه بر خودشان، کلی آدم دیگر را هم نفله خواهند کرد.

یک دسته گوسفند دیگر هم داریم که آنها هم به نوبه خودشان مثال زدنی هستند. جماعت الدنگی که بع‌بع کنان جاده شمال را گرفته‌اند و قرار است همزمان خودشان و شهرهای شمالی را به گا بدهند.

هرچه می‌کشیم تقصیر خودمان است. همزمان از خودخواهی و حماقت خودمان است. وجود ویروسی به نام آخوند، نبودن واکسن، بی برقی، بی آبی، وضع خراب اقتصادی و هر کوفت و زهرمار دیگری که هر روز باهاش دست به گریبان هستیم به کنار، ولی همه چیز از آنجا شروع می‌شود که خودمان، به خودمان رحم نمی‌کنیم.

افغانستان هم به فنا رفت. این چند روز توی اینستاگرم و توییتر خبرها را که می‌بینم و می‌خوانم حالم خراب می‌شود. چطور دنیا می‌تواند اینقدر کور و بی شرف باشد؟ چند سال پیش (بیست سال؟) آدم‌خوارهایی به اسم طالبان را سر کار آوردند (همان بلایی که سال ۱۳۵۷ بر سر ایران آوردند!!) و دست کم زندگی دو نسل از مردم افغانستان را نابود کردند و بعد از ده سال کار به جایی رسید که آمریکا و چند کشور دیگر با کمک هم این کثافت‌ها را سر جایشان نشاندند و حالا دوباره همین آمریکا سرش را زیر انداخت و مردم افغانستان را دو دستی به طالبان تقدیم کرد!!

واقعا ننگ بر آمریکا که کل خاورمیانه را به گند کشیده و زندگی مردم پاکستان و افغانستان و ایران و عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین و خیلی جاهای دیگر را به جهنم تبدیل کرده و یک مشت جانی بنیاد گرای اسلامی را به جانمان انداخته و ما مردم عادی را به این فلاکت انداخته است.