چهارشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۹

762

بالاخره توانستم فایل پایان‌نامه را جمع و جور کنم و همه دنگ و فنگ‌های سامانه پژوهشیار راهم تمام کنم و منتظر تایید استاد راهنما بشوم.
استاد راهنمای گوگولی‌ام از آنجایی که آدم نایس و مهربانی‌ست و نسبتا با هم رفیق هستیم و چون کلا آدم گیر و عصا قورت داده‌ای نیست چند ثانیه بعد از اینکه فایل‌های پایان‌نامه را توی سایت آپلود کردم باهاش تماس گرفتم و گفتم دکتر، دستم به دامنت، برو و این چرت و پرت‌های من را تایید کن که مرحله ۴ سامانه هم تیک بخورد و برود برای مرحله بعدی.
همان موقع پشت کامپیوتر بود و بدون اینکه اصلا کنترل کند چه مزخرفاتی آپلود شده، تایید کرد.
مرحله بعدی باید برود زیر دست خانم دکتر که رئیس گروه است. حتی به جای نقطه‌ها هم گیر می‌دهد. کلا هم از من دل خوشی ندارد. قرار بود پایان‌نامه را با خودش انجام دهم اما دقیقه نود انگشت وسط را نشانش دادم و رفتم سراغ استاد مورد علاقه‌ام.
الان تقریبا ۱۰ روز می‌شود که کلید کرده به چیزهایی که سر در نمی‌آورم و این پایان‌نامه کوفتی را تایید نمی‌کند.
اصلا اعصاب مصاب ندارم. هر لحظه ممکن است تفنگ وینچسترم را بردارم و بروم مغزش را بپاشم به دیوار!!
کلی کار عقب مانده دارم که باید تا آخر تابستان تحویل بدهم و به کل حساب زمان از دستم در رفته.