سه‌شنبه، آبان ۲۴، ۱۴۰۱

close to the edge

 از هفته گذشته همه بچه‌های دفتر دور کار شدند اما من بخاطر نوع کارهایی که انجام می‌دهم حتما باید در دفتر باشم و کارهایم را از همانجا پیگیری کنم. اوضاع و احوال اینترنت هم که گفتن ندارد. ارتباط با جهان بیرون کاری دشوار، فرسایشی و زمان‌بر شده است و به همین دلیل کل این ده دوازده روز گذشته را در دفتر به خودم پیچیده‌ام و به آخوند و هر کثافتی که به این موجودات ربط داشته باشد لعنت فرستاده‌ام و در نهایت از اینکه موفق به انجام هیچ کار مفیدی نشده‌ام، بعد از چند ساعت، با اعصاب خط خطی و دست از پا درازتر به خانه برگشته‌ام. والبته خانه هم جای ماندن نیست. باید ماشین را بردارم و با اعصابی خراب‌تر به خیابان فرار کنم. اگر خوش شانس باشم شاید دوستی رفیقی آشنایی را بتوانم خفت کنم و تا آخر شب بیرون بمانم.

اما مطمئن هستم که این وضع ادامه نخواهد داشت.. نه این و نه آن!!