چهارشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۹۰

being You

تو بلوار اصلى شهرك هيچ كس نيست. نم نم داره بارون مياد. هنوز سرم از نوشيدنى داغه. هوا عاليه. هدفون تو گوشمه. فقط عشقولانه كمه. خدا ميدونه چندبار كل بلوار رو رفتم و برگشته م. دلم ميخواد تا ابديت همينطور برم و برگردم...