شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۱

پاییز در نیویورک

از رزرو اتاق در هتل محل اسکان در ناحیه ی جنوب سنترال پارک مطمئن می شوم و بعد برای خود و همسرم ۲ بلیط هواپیما از بوستون به نیویورک تهیه میکنم. لباس ها و کفش های دو را که حالا دیگر برای مسابقه دادن حرف ندارد در یک ساک ورزشی جا می دهم. در حال حاضر کاری ندارم جز استراحت و انتظار برای روز مسابقه. فقط میماند دعا برای هوایی خوب. یک روز باشکوه پاییزی.
هر بار که برای مسابقه ماراتن به نیویورک میروم (این چهارمین بار خواهد بود) به یاد قطعه ای زیبا و دلنشین از ورنون دوک به نام "پاییز در نیویورک" * می افتم:

پاییز است در نیویورک
چه خوش است دوباره زیستن با آن

حقا که شهر نیویورک در ماه نوامبر افسونی منحصر به فرد دارد. هوا شفاف و لطیف است و برگ های درختان سنترال پارک تازه به رنگ طلایی در آمده اند. آسمان چنان صاف است که تا اعماق آن می توان نظر کرد و آسمان خراش ها اشعه های آفتاب را با گشاده دستی بازتاب میدهند. انسان احساس میکند که خیابان ها را میتواند یکی پس از دیگری پیاده طی کند. ویترین فروشگاه های برگدورف گودمن پر است از کت های گران قیمت کشمیری، و خیابان ها آکنده از بوی خوش بیسکوییت های شور و تنوری پرتزل.
آیا روز مسابقه حین دویدن در آن خیابان ها از این "پاییز در نیویورک" لذت کافی خواهم برد؟ یا ذهنم بخاطر مسائل دیگر مجال پیدا نخواهد کرد؟ تا لحظه شروع مسابقه پاسخ این سوال را نخواهم دانست. قاعده سخت و ثابت در مورد ماراتن همین است.

+ هاروکی موراکامی - از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم

*: Vernon Duke - Autumn in New York را از اینجا گوش کنید

هیچ نظری موجود نیست: