از امروز (در واقع امشب) تصمیم گرفتم که از زیر آن همه آوار هرطور که شده زنده بیرون بیایم. خودم را که بیرون کشیدم همه ی خستگی ها و غم و غصه ها را بتکانم و دوباره سرپا بایستم. میخواهم همه ی چیزهای خوب و بدی که برایم اتفاق افتاده را پشت سرم رها کنم و فقط به آینده فکر کنم.
فهمیدم تنها چیزی که توی زندگی اهمیت دارد فقط و فقط خود آدم است.
میخواهم مهمترین آدم زندگی خودم باشم.
آدم برای اینکه بتواند چیزی یا کسی را دوست داشته باشد، اول باید خودش را دوست داشته باشد.
فهمیدم تنها چیزی که توی زندگی اهمیت دارد فقط و فقط خود آدم است.
میخواهم مهمترین آدم زندگی خودم باشم.
آدم برای اینکه بتواند چیزی یا کسی را دوست داشته باشد، اول باید خودش را دوست داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر