یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۶

پلاستیک

به شکل فلاکت باری در باتلاق مشکلات در حال دست و پا زدم هستم. از در و دیوار پشت سر هم دارد می‌آید. دلم می‌خواست که می‌توانستم با گفتن "لابد حکمتی دارد" به خودم دلداری بدهم ولی حیف که تنها حکمتش زنجیره‌ای از خریت‌های خودم است. بعضی‌هاشان مستقیما به خودم برمی‌گردد و بعضی‌هاشان هم شاید بشود اسمشان را بد بیاری گذاشت. در هر صورت کار از این حرفها گذشته است.

آن موقع که دانشجو بودم یک درسی داشتیم به اسم مقاومت مصالح که یکی از سرفصل‌هایش در مورد تنش تسلیم فولاد و از اینجور مزخرفات بود. زمانی که فولاد تحت کشش قرار بگیرد از یک جایی به بعد از حالت الاستیک خارج می‌شود و رفتار پلاستیک پیدا می‌کند. یعنی اینکه دیگر به حالت اول بر نمی‌گردد. اگر کشش باز هم ادامه داشته باشد گسیختگی بوجود می‌آید و کلا بگا می‌رود.
حالا من هم تسلیم شده‌ام و دارم وارد مرحله پلاستیک می‌شوم. در واقع خیلی زودتر از اینها باید تسلیم می‌شدم اما همان زنجیره که نمی‌دانم اسمش چیست باعث می‌شد مقاموت کنم و امید داشته باشم که از زیر این فشارها می‌توانم خارج شوم. الان دیگر کار از مقاومت گذشته.. باید تسلیم شد. شاید تنها راهی که بشود جلوی گسیختگی را گرفت همین باشد.. خدا کند همین باشد

۲ نظر:

من گفت...

من نمیدونم چرا اسمتو توی توییتر و جدیدا اینجا که میبینم ناخوداگاه یبار این شعرو واسه خودم میخونم: سالی وان، سالی توو، سالی بشقاب پرنده :))))))

شادی گفت...

انگار خیلی ها به این گسیختگی رسیدن. البته اگر بتونی بازهم مقاومت کنی خیلی خوبه ولی خوب درین راه تنها نیستی . وقتی هم نشانی میذاریم به رسم بلاگری ینی بیا تو هم نظر بده