پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۴۰۱

This Madness is Killing me

 اوضاع و احوال مملکت به نظر آرام می‌رسد. مردم انگار که دوباره به روتین تخمی خودشان برگشته‌اند انگار. اما به نظر من این فقط ظاهر داستان است و بیشتر به نظر می‌آید که همه‌مان در حال کلنجار رفتن با این برزخ نکبتی که در آن گیر کرده‌ایم هستیم. راستش را بخواهید، توضیح دقیق و مناسبی برای توصیف چیزی که داریم می‌گذرانیم ندارم.

از نظر اقتصادی واقعا سر در نمی‌آورم که مردم چطور دارند می‌گذرانند. اوضاع سیاسی هم جوری شده که انگار کلمات مناسب برای آنچه که دارد اتفاق می‌افتد، هنوز اختراع نشده است. یعنی وقتی بهش فکر می‌کنی، فقط دهان آدم باز می‌ماند.

حکومت مرزهای وقاحت و بی شرفی را کیلومترها جابجا کرده است. مغز انسان توان پردازش این همه دروغ و بی رحمی و کثافت را ندارد. برای همین است که می‌گویم به جایی رسیده‌ایم که فقط می‌توانیم نگاه کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: