هفته پیش توی تور یک روزه کویر ثبت نام کرده بود. دیشب (جمعه) حدود ۱۰ بود که برگشتم خونه. اولین باری بود که کویر رفته بودم. تجربه ی فوق العاده ای بود. خیلی لذت بردم.
با اینکه من هیچ وقت کم نمیارم، اما رمقی توی وجودم پیدا نمیشد. اون لحظه ای که لباس هام رو عوض کردم فقط کشون کشون خودم رو به تختم رسوندم و ...
با وجود اون همه خستگی، پرانرژی ترین لحظه ی این چند ماه گذشته رو داشتم. قول میدم تا چند هفته ی دیگه سرحال باشم و نق نزم!
اون روز حدود صد و خورده ای شات زدم که از بین همه شون ۱۲-۱۰ تایی رو روت میشه نشون کسی بدی و بگی: اِی... بدکی نشدن.
خوشحال میشم از اینجا یه نگاهی بهشون بندازی. فتوبلاگم همونه و همیشه عکس های جدیدم رو همونجا میذارم (لینکش توی پیوندهای روزانه هست). اگه عضو flickr هستی کامنت یادت نره (و به احتمال زیاد چون عضو نیستی پس همینجا کامنتش رو بذار! p: )
پ.ن: چیزی که برام خیلی جالب بود اینه که همیشه وقتی اسم "کویر" میاد آدم یاد گرما و آفتاب شدید و... می افته اما اگه دقت کنی میبینی که همه مثه اسکیموها لباس پوشیدن ولی باز هم سرده!!!
با اینکه من هیچ وقت کم نمیارم، اما رمقی توی وجودم پیدا نمیشد. اون لحظه ای که لباس هام رو عوض کردم فقط کشون کشون خودم رو به تختم رسوندم و ...
با وجود اون همه خستگی، پرانرژی ترین لحظه ی این چند ماه گذشته رو داشتم. قول میدم تا چند هفته ی دیگه سرحال باشم و نق نزم!
اون روز حدود صد و خورده ای شات زدم که از بین همه شون ۱۲-۱۰ تایی رو روت میشه نشون کسی بدی و بگی: اِی... بدکی نشدن.
خوشحال میشم از اینجا یه نگاهی بهشون بندازی. فتوبلاگم همونه و همیشه عکس های جدیدم رو همونجا میذارم (لینکش توی پیوندهای روزانه هست). اگه عضو flickr هستی کامنت یادت نره (و به احتمال زیاد چون عضو نیستی پس همینجا کامنتش رو بذار! p: )
پ.ن: چیزی که برام خیلی جالب بود اینه که همیشه وقتی اسم "کویر" میاد آدم یاد گرما و آفتاب شدید و... می افته اما اگه دقت کنی میبینی که همه مثه اسکیموها لباس پوشیدن ولی باز هم سرده!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر