شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۷

183

دقت کردی خیلی از وبلاگ هایی که همیشه خواننده شون بودی جدیدا زدن یه فاز دیگه؟ کلا مدلشون عوض شده. اگه نیمه تعطیل (یا حتی تعطیل) ش نکرده باشن همه ناراضی... قاطی... داغون... شاکی... دِپ... خسته...
خود منم یکی مثه بقیه، کارم شده ناله نگاری، قیافه م مثه ضد حال شده. داشتم پیش خودم فکر میکردم شاید این قضیه واگیردار باشه. یه ذره دقت کنی میبینی اکثرا مثه هم داریم مینویسیم، ظاهر نوشته هامون اصلا شبیه به هم نیست اما محتوا یکیه. میریم همدیگه رو میخونیم و ناخوداگاه توی اون جو قرار میگیریم. بعدش کم کم باورمون میشه که آره، فلانی درست میگه، در نهایت هم میریم و یه پست دیگه با همون مضمون مینویسیم!

به هر حال چه خوب باشه یا بد همه ی اینا جزیی از زندگی هر کدوم از ماست که میایم و مینویسیم. چراش رو نمیدونم اما واقعا تا کجا میشه ادامه داد؟! باید یه فکری به حال خودمون بکنیم. جدی میگم. با این وضع به هیچ جایی نمیرسیم. اینجوری فقط خسته و خسته تر میشیم. هرچی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر فرو میری.

واسه تنوع هم که شده بیا و Listen to Your Heart رو دانلود کن و از گوش دادن به اون صدای پیانو لذت ببر. روی تختت لَم بده و اون لیوان شیر قهوه ت رو مزمزه کن و به چیزای خوب فکر کن.
***
فردا شب نوشت: میدونی الان دلم چی میخواد؟ یدونه ساق پا. یه ساق پای زنونه ی ظریف و خوش تراش. دوست دارم مثه spike (اون سگه توی تام و جری) بغلش کنم. هی بو بکشمش و هر از گاهی یه لیس هم بهش بزنم!

هیچ نظری موجود نیست: