اتاق شماره من
باشد که از این نوشتهها درس عبرتی برای آینده بگیرم
پنجشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۸
توهم
همه جا ساکته... هوا خنکه... دست هام رو حلقه میکنم زیر سرم... روی تخت دراز میکشم، به سقف خیره میشم و توی اون چیزایی که میبینم غرق میشم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر