چهار شنبه و پنج شنبه هفته پیش به بهانه گرمای هوا، کل مملکت را تعطیل کردند. که البته به خاطر گرما نبود و تا جایی که فهمیدیم دلیلش این بوده که یک نیروگاه توی عراق منفجر شده و چون جمهوری اسلامی خیلی شریف و مهربان است، مملکت خودش را تعطیل میکند تا مصرف برق کم بشود و بتوانیم به شیعیان عراقی برق برسانیم!!
دفتر کاری خودمان هم اوضاعش از جمهوری اسلامی بهتر نیست. جمعه شب توی گروه اسکایپ به همه اعلام کردند که از شنبه (دیروز) همه باید ۴-۳ روز دور کار باشیم و شنبه صبح فقط بیاییم دفتر و چیز میزهایی لازم و ضروری را از روی کامپیوترها برداریم و برویم از خانه کار کنیم. نکتهای که خیلی روی آن تاکید کردند این بود که حتما هر روز باید گزارش کار برای خانم فلانی ارسال کنیم.
تقریبا سه هفته پیش رفتیم دفتر وکیل من و گفتیم که میخواهیم خیلی محترمانه و عین انسانهای متمدن از هم جدا شویم. گفت توافقهای مالی بین خودتان را انجام دادهاید؟ گفتیم هنوز کمی اختلاف نظر داریم. گفت خب پس تا وقتی که مشاوره اجباری قبل از طلاق را میروید، وقت هست که به یک توافق دو طرفه برسید و کارهای اداریاش را انجام دهید. بعد هم توی سامانه درخواست مشاوره برایمان را ثبت کرد و گفت که فلان روز بروید مرکز نمیدانم چی تا برایتان پرونده تشکیل بدهند و بعد خودشان خبر میدهند که کجا باید پیش مشاور بروید.
دو شنبه هفته پیش جلسه اول مشاوره بود. خود آقای مشاور همان اول کار خیلی نامحسوس گفت که این ۳ جلسه فقط حالت فرمالیته دارد و دست آخر آن نامه کذایی را میگذارد کف دستمان و ۱ ساعت برایمان چرت و پرت سر هم کرد و ۳ تایی یک مشت مزخرف برای هم بافتیم و ادمه این دری وریها موکول شد برای جلسه دوم که فردا باشد.
هنوز با ترانه به عدد قابل تفاهمی نرسیدهایم. اختلاف بین مبلغی که میتوانم پرداخت کنم با رقمی که میخواهد به همان اندازه اختلاف بین زندگیمان است. اگر به صورت دموکراتیک به نتیجه نرسیم، تنها گزینه روی میز اعلام جنگ علنی است. جنگی که تلفات خواهد داشت و هر ۲ طرف بازنده خواهند بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر