سه‌شنبه، مرداد ۲۴، ۱۴۰۲

جانم را بالا آورده دیگر

دور کاری هفته پیش تا دیروز امروز ادامه داشت. یک جورهایی حکم مرخصی اجباری بود. بقیه بچه‌ها کم و بیش کارهای روتین را انجام می‌دادند اما من به خاطر این که برای ضبط برنامه حتما باید توی دفتر باشم و از جایی که امکان ورود به دفتر نبود، بنابراین من هم دست به تخم بودم و هیچ کار خاصی نتوانستم بکنم.

روزها فقط کامپیوتر را روشن می‌کردم و روی مبل ولو می‌شدم و کتاب (جزء از کل / استیو تولتز) می‌خواندم یا توی X (همان توییتر سابق) و Bluesky و می‌چرخیدم و وقت می‌گذراندم. اگر بقیه بچه‌ها کاری داشتند که به من ربط داشت، برایم توی اسکایپ تکست می‌دادند و می‌رفتم پشت کامپیوتر تا ببینم چه خبر است.

فقط منتظر بودم که ساعت از ۵ عصر بگذرد و کامپیوتر را خاموش کنم و از خانه بزنم بیرون. تنها جایی که دوست دارم، فروشگاه امیر اینها ست. پیش امیر و احسان و حامد حالم خوب است. کلی حرف مشترک داریم که بزنیم، کلا آنجا متوجه زمان نمی‌شوی. یکی دو بار هم بعد از آن رفتیم خانه احسان و درینک زدیم و جوجه درست کردیم و فیفا بازی کردیم. ساعت دو و سه صبح هم می‌آمدم خانه و روی مبل آنقدر با گوشی‌ام ور می‌رفتم تا بخوابم.

دوشنبه هفته آینده، آخرین جلسه مشاوره است و اگر به توافق رسیده باشیم، نامه نمی‌دانم چی را توی سامانه آپلود می‌کنند و می‌رود برای مرحله بعد که مراجعه به دفتر قضایی و بعد حکم قاضی و در انتها دفتر طلاق است و خلاص.

امشب می‌خواهم بشینم با ترانه برای آخرین بار حرف بزنم تا ببینم تکلیف‌مان چیست. مکالمه کوتاهی خواهد بود. البته که تصمیم من کاملا شفاف و مشخص است و می‌دانم که در هیچ حالتی، امکان ادامه زندگی مشترک با ترانه را ندارم. در عوض ترانه دائم در حال امروز به فردا کردن و پشت گوش انداختن موضوع است. فکر می‌کند که اگر این داستان مشمول گذر زمان شود، پرونده بسته خواهد شد و یا مثلا همه چیز ریست خواهد شد و دوباره به تنظیمات کارخانه باز خواهیم گشت!!

حتی شاید فهمیده که این پا در هوا بودن تا چه اندازه برای من زجر آور است و می‌خواهد تا آخرین ثانیه حسابی حالم را جا بیاورد. گرچه به قول خودش، یکی از مکانیسم‌های دفاعی‌اش همین پشت گوش انداختن و فراموش کردن صورت مساله است.

خلاصه که در هر حال جواب بسیار ساده و کوتاه است. با یک آره یا نه تکلیف کار معلوم می‌شود. بالاخره یا توافق می‌کنیم یا اینکه باید برویم سراغ راه حل سخت. هیچ حالت سومی هم ندارد.

هیچ نظری موجود نیست: