چند شب پیش حوالی ساعت ۴ صبح بود که از خواب بیدار شدم و چشم بسته رفتم سمت یخچال و تا جایی که میتوانستم آب خوردم. از روی رضایت نفس عمیقی کشیدم و برای اینکه خواب از سرم نپرد، یک چشمی برگشتم به اتاق خواب.
توی حال خودم بودم و داشتم میرفتم که دوباره تخت را بغل کنم که یک دفعه برق از سرم پرید..
توی تاریکی دیدم که یک نفر، درست در شکل و شمایل خودم توی چهارچوب در، رو به روی من ایستاده. خشکم زد. تقریبا ۴-۳ ثانیه طول کشید تا متوجه شدم این چیزی که میبینم سایه خودم روی دیوار است.
نفسم بند آمده بود. قلبم مثل کون مرغ میزد. توی رگهای بدنم به جای خون آدرنالین بود. در آستانه سکته بودم. کامل خواب از سرم پرید و تا وقتی که آلارم گوشی زنگ زد، بیدار بودم.
دیشب این عکس را خودم بازسازی کردم. نور از بیرون به داخل اتاق میتابید. سایه خودم افتاده بود روی دیوار و آن قسمت روشنتر را فکر کرده بودم که چهارچوب در است. خلاصه اینکه خیلی صحنه وحشتناکی بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر