تقریبا ۲ هفته پیش بود که تصمیم گرفتم دوباره برای خودم پلیاستیشن بخرم. توی آخرین جلسه مشاوره، تراپیست عزیزم تجویز کرد که باید برای خودم ایجاد خوشحالی کنم.
از مطب که بیرون زدم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که مثل سگ دلم پلیاستیشن میخواهد.آبان ماه پارسال بود که از سر ناچاری پلیاستیشن ۴ را فروخته بودم و از همان موقعی که به دست صاحب جدیدش داده بودمش، تا چند هفته بعد جای خالیاش درد داشت.
کمکم خودم را راضی کرده بودم که حالا همچین چیز خاصی هم نبود و اصلا همان بهتر که به یک پسر بچه فروختمش.. اما ته دلم واقعا دوست داشتم کنسول بازی داشته باشم.
وقتی که تراپیست گفت برو و کارهایی که خوشحالت میکند را انجام بده.. بدون معطلی به یکی از دوستانم زنگ زدم که فلانی، پیاس۵ دیجیتال اِدیشن با یک دسته قرمز اضافه میخواهم.. جان من همین الان با پیک بفرست خانه!!
که البته، بخاطر اینکه خیلی ذوق داشتم، فردا شب به دستم رسید و ظاهرا آن شب، یک نفر همه پیاس۵ های شهر را یکجا خریده بوده و هدفش این بوده که ۲۴ ساعت من را توی کف نگه دارد!!
خلاصه اینکه هر ۲ روز تعطیلی تاسوعا / عاشورا مشغول بازی بودم و هر روز عصر که برمیگردم خانه، حتی برای چند دقیقه هم که شده، با اسباب بازی نازنینم خوش میگذرانم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر