یکشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۷

94

میدونم که من اینجا تنهام و هیشکی نیست اما باز هم مینویسم. ۴ روز از سال جدید هم رفت و در این مدت همه ش مشغول دید و بازدیدهای آبکی و مزخرف بودم. حرف ها و تعارف های کلیشه ای و همیشگی که حوصله آدم رو سر میبره.

تا قبل از عید احساس میکردم که وقتی دور و برم شلوغ بشه حال ِ من هم جا میاد اما الان میبینم که کاملا در اشتباه بودم. با اینکه من همیشه وقتی با ماشین بزنم بیرون و ول بگردم لذت میبردم ولی دیگه این کار ِ مسخره هم جواب نمیده. دیشب رفته بودم بیرون تا یه گشتی بزنم اما فوری برگشتم خونه. ترافیک کشنده بود. حوصله آدم رو بیشتر سر میبرد.
دلم میخواد الان که میخوابم یهو ۲۰۰۰ سال دیگه بیدار بشم. دلم میخواد تنها باشم. حوصله تو رو هم ندارم... آره خود ِ تو!

هیچ نظری موجود نیست: