سه‌شنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۶

88

من نمی فهمم این ساعت چطوری داره مثه فرفره میچرخه؟ بعضی وقتا که دلت میخواد زمان زود بگذره ساعت هی فـــــــــــــــــــــــــــــس میزنه اما بعضی وقتا هم که یه خروار کار داری و همه هم باید انجام بشن انگار که گذاشتنش روی دور تند. یعنی چی آخه؟!
کلی کار عقب مونده دارم. فردا داریم میریم تهران. پسر داییم تولد گرفته. سیاوش امسال ۹ ساله میشه. راستش رو بخوای اصلا mode ش رو ندارم اما چاره ای نیست دیگه.

دیروز قرار بود که دفترچه های پیام نور پخش بشه و واسه ۲ نفر دیگه از دوستام هم من دفترچه بگیرم. ۳۰ هزار تومن گذاشتم توی جیبم و رفتم پست آزادگان. اولا اینکه دفترچه ی فوق لیسانس و دکترا هنوز نیومده بود و معلوم هم نیست که کی قراره پخش بشه. اون یکی دوستم واسه لیسانس میخواست شرکت کنه. دفترچه رو از یاو گرفتم و وقتی گفتم چقدر شد و طرف جواب داد ۵۰۴۰۰ تومن یه ذره میخ شدم. سرم رو خاروندم و گفتم: اوه ببخشید. پول به اندازه کافی همراهم نیست. بعدن میام.
دیگه خجالت کشیدم بگم که من با ۳۰ هزار تومن + ۱۰ یا ۱۵ تومنی که داشتم اومده بودم که ۳ تا دفترچه بخرم!!!

هیچ نظری موجود نیست: