سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۷

روز جهانی کورش بزرگ




در مورد آنچه کورش پس از فتح بابل انجام داده است، سندی به دست آمده که به استوانه ی کورش معروف است. استوانه ی کورش کبير در خرابه های بابل پيدا شده و اصل آن در موزه ی بريتانيا نگهداری میشود. اين استوانه را باستانشناسی به نام "هرمزد رسام" در سال ۱۸۷۹ ميلادی پيدا کرده است.

بخش بزرگی از اين استوانه اينک از بين رفته است ولی بخشی از آن که سالم مانده است سندی مهم و تاريخی است مبنی بر رفتار جوانمردانه ی کورش کبير با مردم شهر تسخير شده ی بابل و نيز يهوديانی که در اسارت آنان بودند. گوينده ی خط های آغازين اين نوشته نامعلوم است ولی از خط بيست به بعد را کوریش کبير گفته است. و اينک متن استوانه:

  1. کورش بزرگ، کورش کبیر، استوانه ی کورش
  2. کوروش شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانا، شاه بابل، شاه سومر و اکد
  3. شاه نواحی جهان
  4. چهار […] من هستم […] به جای بزرگی، ناتوانی برای پادشاهی کشورش معين شده بود
  5. نبونيد تنديس های کهن خدايان را از ميان برد […] و شبيه آنان را به جای آنان گذاشت
  6. شبيه تنديسی از (پرستشگاه) از اگيلا ساخت […] برای "اور" و ديگر شهرها
  7. آيين پرستشی که بر آنان ناروا بود […] هر روز ستيزه گری میجست، همچنين با خصمانه ترين روش
  8. قربانی روزانه را حذف کرد […] او قوانين ناروايی در شهرها وضع کرد و ستايش مردوک، شاه خدايان را به کلی به فراموشی سپرد
  9. او همواره به شهر وی بدی میکرد، هر روز به مردم خود آزار میرسانيد، با اسارت، بدون ملايمت همه را به نيستی کشاند
  10. بر اثر دادخواهی آنان "اليل" خدا (مردوک) خشمگين گشت و او مرزهايشان. خدايانی که در ميانشان زندگی میکردند ماوايشان را راه کردند
  11. او (مردوک) در خشم خويش، آنها را به بابل آورد، مردم به مردوک چنين گفتند: بشود که توجه وی به همه ی مردم که خانه هايشان ويران شده معطوف گردد
  12. مردم سومر و اکد که شبيه مردگان شده بودند، او توجه خود را به آنان معطوف کرد. اين موجب همدردی او شد، او به همه ی سرزمين ها نگريست
  13. آنگاه وی جستجو کنان فرمانروای دادگری يافت، کسی که آرزو شده، کسی که وی دستش را گرفت. کورش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زبان آورد، نامش را به عنوان فرمانروای سراسر جهان ذکر کرد
  14. سرزمين "گوتيان" سراسر اقوام "مانداء" را مردوک در پيش پای او به تعظيم واداشت. مردمان و سپاه سران را که وی به دست او (کورش) داده بود
  15. با عدل و داد پذيرفت. مردوک، سرور بزرگ، پشتيبان مردم خويش، کارهای پارسايانه و قلب شريف او را با شادی نگريست
  16. به سوی بابل، شهر خويش، فرمان پيش روی داد و او را واداشت تا راه بابل در پيش گيرد. همچون يک دوست و يار در کنارش او را همراهی کرد
  17. سپاه بی کرانش که شمار آن چون آب رود برشمردنی نبود با سلاح های آماده در کنار هم پيش میرفتند
  18. او (پروردگار) گذاشت تا بی جنگ و کشمکش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نيازی برهاند. او نبونيد شاه را که وی را ستايش نمیکرد به دست او (کورش) تسليم کرد
  19. مردم بابل، همگی سراسر سرزمين سومر و اکد، فرمانروايان و حاکمان پيش وی سر تعظيم فرود آوردند و شادمان از پادشاهی وی با چهره های درخشان به پايش بوسه زدند
  20. خداوندگاری (مردوک) را که با ياريش مردگان به زندگی بازگشتند، که همگی را از نياز و رنج به دور داشت به خوبی ستايش کردند و يادش را گرامی داشتند
  21. من کورش هستم، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نيرومند، شاه بابل، شاه سرزمين سومر و اکد، شاه چهار گوشه ی جهان
  22. پسر شاه بزرگ کمبوجيه، شاه شهر انشان، نوه ی شاه بزرگ کورش، شاه شهر انشان، نبيره ی شاه بزرگ چيش پيش، شاه انشان
  23. از دودمانی که هميشه از شاهی برخوردار بوده است که فرمانروايش را "بعل" و "نبو" گرامی میدارند و پادشاهيش را برای خرسندی قلبی شان خواستارند. آنگاه که من با صلح به بابل درآمدم
  24. با خرسندی و شادمانی به کاخ فرمانروايان و تخت پادشاهی قدم گذاشتم. آنگاه مردوک سرور بزرگ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستايش او کوشيدم
  25. سپاهيان بی شمار من با صلح به بابل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمين سومر و اکد تهديد کننده ی ديگری پيدا شود
  26. من در بابل و همه ی شهرهايش برای سعادت ساکنان بابل که خانه هايشان مطابق خواست خدايان نبود کوشيدم […] مانند يک يوغ که بر آنها روا نبود
  27. من ويرانه هايشان را ترميم کردم و دشواری های آنان را آسان کردم. مردوک خدای بزرگ از کردار پارسايانه ی من خوشنود گشت
  28. بر من، کورش شاه که او را ستايش کردم و بر کمبوجيه پسر تنی من و همچنين بر همه ی سپاهيان من
  29. او عنايت و برکتش را ارزانی داشت، ما با شادمانی ستايش کرديم، مقام والای (الهی) او را. همه ی پادشاهان بر تخت نشسته
  30. از سراسر گوشه و کنار جهان، از دريای زيرين تا دريای زبرين شهرهای مسکون و همه ی پادشاهان "امورو" که در چادرها زندگی میکنند
  31. باج های گران برای من آوردند و به پاهايم در بابل بوسه زدند. از […] نينوا، آشور و نيز شوش
  32. اکد، اشنونه، زميان، مه تورنو، در، تا سرزمين گوتيوم شهرهای آن سوی دجله که پرستشگاه هايشان از زمان های قديم ساخته شده بود
  33. خدايانی که در آنها زندگی میکردند، من آنها را به جايگاه هايشان بازگردانيدم و پرستشگاه های بزرگ برای ابديت ساختم. من همه ی مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان باز گردانيدم
  34. همچنين خدايان سومر و اکد که نبونيد آنها را به رغم خشم خدای خدايان (مردوک) به بابل آورده بود، فرمان دادم که برای خشنودی مردوک خدای بزرگ
  35. در جايشان در منزلگاهی که شادی در آن هست بر پای دارند. بشود که همه ی خدايانی که من به شهرهايشان بازگردانده ام
  36. روزانه در پيشگاه "بعل" و "نبو" درازای زندگی مرا خواستار باشند، بشود که سخنان برکت آميز برايم بيايند، بشود که آنان به مردوک سرور من بگويند: کورش شاه ستايشگر توست و کمبوجيه پسرش
  37. بشود که روزهای […] من همه ی آنها را در جای با آرامش سکونت دادم
  38. […] برای قربانی، اردکان و فربه کبوتران
  39. […] محل سکونتشان را مستحکم گردانيدم
  40. […] و محل کارش را
  41. […] بابل
  42. […]
  43. […]
  44. […]
  45. […]
  46. […] تا ابديت

هیچ نظری موجود نیست: