جمعه، تیر ۱۱، ۱۳۸۹

436

باز دوباره افتاده م روی اون مود ِ چس ناله های بی سر و ته که خودم هم نمیفهمم مرگم چیه.

پ.ن: لامصب دلم براش تنگ شده قد خر. اینقده که میخوام زمین رو گاز بگیرم ):

۱۰ نظر:

Unknown گفت...

بمیرم !! می فهمم چی می کشین !! مرده شور دوری های سخت سخت و ببرن.

من گفت...

آه جمینی..
سخته...!

roya گفت...

برچسب هات خیلی دوست داشتنیه..

چپ دست گفت...

همه زمین رو خودت تنهایی گاز نگیر! یه مقدارش رو هم بذار واسه ما... دل ما هم واسه یکی اندازه همون خره تنگ شده!

یازده دقیقه گفت...

هی سلمان و چپ دست برا ما هم زمین نگه دارین..دل منم والا شده قد خر..

میم گفت...

یه دیازپام با دوز خیلی خیلی بالا نوشتم...بخون شاید از این موود بیرون اومدی!

مرجان گفت...

كلا خرداد كه تموم شد حال و هواي تو هم عوض شده دوباره
برگ گل خانوم خوب هستن؟

ايوب گفت...

باز چي شده بابا
داداش اگر جاي من بودي چكار مي كردي
ناراحت نباش رفتني مي ره برگشتني هم بر مي گردد زياد خودت رو اذيت نكن يكم صبر كن

پریزاد گفت...

خوب معلومه چی شده ، توی پ.ن جواب هم راحت داده شده ... امیدوارم زودتر این اوضاع بگذره ، دلتنگی دردیه که یه جورایی علاج نداره :(

بي پدر خودشيفته گفت...

ميدوني اين قسم نوشته هاي كوتاه اس ام اسي رو دوست دارم. ولي اگه بخوام حرفايي رو كه سر دلم مونده اينطوري بريده بريده بزنم و فضاسازي نكنم...بايد روزي ده تا پست بذارم!
نميشه كه. شايد بايد يه سه چهارسالي وبلاگ بنويسم تا حرفام ته بكشه و كوتاه تر بنويسم و هرچي بخوام بگم و قبلا يه جوري گفته باشم. بازم نميشه. من هميشه مي نوشته ام ولي حرفام تمومي نداره كه.