یکشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۰

595

تیم فوتبال زپرتی دسته شیش امی ام هفته پیش از جام حذفی کنار رفت و الان هم در دقیقه ی ۶۱ از بازی های لیگ، گل اول را خوردم. البته تیمی که دارم باهاش بازی میکنم فصل قبل قهرمان شد و الان هم تیم اول جدوله و تیم خیلی خرکی قوی ایه. به هر حال تا موقعی که دارم اینا رو تایپ میکنم اگه نتیجه عوض شد خبرش رو بهتون میدم.

بالاخره ناطور دشت را تمام کردم. ازش خوشم اومد. خیلی سریعتر میتوانستم تمامش کنم اما نشد. در طول این چند روز گذشته مثل خر کار داشتم. بعد از اینکه نوشتن این پست تمام شد میروم سراغ خداحافظی با گری کوپر.
نکته جدیدی هم که کشف کرده ام اینه که هوس کرده ام تا مدت نامعلومی مثل "هولدن" بنویسم. سعی میکنم دقیقا کپی برداری از اون نباشه اما از این مدل نوشتن خیلی خوشم اومده.

همین چند دقیقه پیش از راندوو برگشتم. خیلی کم بود. نیم ساعت هم نشد. کلاس داشت. وقتی که رفت من هم دیدم حوصله ندارم برگردم خونه. بعد دیدم ماری آن خیلی کثیفه، داخلش که کثافت بود. ماری آن ماشینم است. بردمش کارواش. با ۱۰ تومن عین روز اولش شد. احتمالا فردا هم حسابی بارون میاد.

فردا صبح قرار داد کار جدیدم رو امضا میکنم. فکر کنم بعد از مدت ها این اولین کاری باشه که از ته دلم از انجامش راضی ام.

هیچ نظری موجود نیست: