دوشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۶

Mr. Baje

دیشب آقای "بیج - Baje " از خونشون زنگ زد بهم. شماره ش رو که دیدم کلی از خودم حال پخش کردم. ۳ روز مرخصی گرفته و اومده خونه. (ایشون در حال سپری کردن دوره مقدس و جان گداز سربازی هستن- نوبت من هم میشه اما من نمیرم ). خلاصه اینکه همون دیشب کلی با هم گپ زدیم. خبر خوب هم اینکه با درخواست انتقالی ش موافقت شده و تا ۱ ماه دیگه به home town خودمون بر میگرده

این آقای Baje که همون محمدرضا باشه و اسمش ManoN هست دوست فابریک منه. از اول راهنمایی با هم بودیم. حدود ۱۲ سال میشه که میشناسیم همدیگه رو. خلاصه اینکه آخر باحاله... خیلی دوسش دارم. به تمام معنا unique این پسر.
این کلمه ی Baje اختراع ما ۲ تاس و هیچ معنی و مفهومی هم نداره. البته واسه خودمون یه دنیا معنی داره اما نکته مهم اینجاس که ما هنوز بعد از نزدیک ۱ سال، هنوز با هم Baje نشدیم. پارسال همین موقع ها بود که این کلمه رو ساختیم و همون شب تصمیم گرفتیم تا واسه همدیگه baje بشیم! (عجب شبی بود...، گرچه موفقیت آمیز نبود اما یادش بخیر)
داستانش مفصله اما اگه یه روز حالش رو پیدا کردم براتون تعریف میکنم.
خلاصه که امشب کلی با هم فک زدیم و تابیدیم و ماشین بازی و در و داف و ... دق و دل این ۱ ماه رو که ندیده بودیم همدیگه رو در آوردیم!
فردا هم دوباره همین برنامه رو اجرا میکنیم
دیگه خوابم میاد
واسه امروز هم دوباره یه آهنگ توپ از Cold Play گذاشتم.

پ.ن : دوباره من TransFormers دیددم. این دختره Megan Fox چرا اینقدر خوشگله؟! (قلبم درد گرفته!) دارم عاشق این بشر میشم... به دادم برسید!


هیچ نظری موجود نیست: