شنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۷

"365"

پارسال همین موقع ها بود که داشتم یه چیزی رو توی گوگل سرچ میکردم. درست یادم نیست موضوع اصلا چی بود. نفهمیدم که چی شد که از اینجا سر در آوردم!

ناخواسته - و با اینکه هیچ ربطی به سرچ من نداشت- شروع کردم به خوندنش. ۱۱ تا پست بیشتر نداشت و آخریش هم راجع به "سهراب" بود. وسوسه شدم تا یه سری هم به لینک هایی که توی بلاگش گذاشته بود بزنم. ۴ - ۳ تا بیشتر نبودن. از بین شون فقط اینو خیلی دوست داشتم.

شاخک هام به شدت تحریک شده بودن... منم دلم خواست... در عرض چند ثانیه فهمیدم که صاحب یه وبلاگ شدم!

صاحب یه مکانی شدم تا یه ذره بتونم خودم رو توش تخلیه کنم.

***

از اون روز دقیقا ۱ سال گذشته، ۳۶۵ روز طی شده. لحظه هایی که دیگه تمام شدن و الان چیزی جز خاطره ازشون باقی نمونده. در طول این مدت من با آدم ها و افکار و دیدهای جدیدی آشنا شدم و از این بابت خیلی خوشحالم. باید اعتراف کنم که شدیدا به محیط اینجا معتاد شدم.

یه اعتراف دیگه هم باید بکنم و اون هم اینکه نمیدونم چرا نوشتن این پست اینقدر برام سخت شد. حس میکنم لال شدم. تا قبل از اینکه شروع کنم به تایپ کردن پیش خودم فکر میکردم حداقل ۱۰۰۰ خط میتونم راجع به تولد اینجا بنویسم اما الان واقعا برام مثه این میمونه که مجبورم یه کنفرانس به زبان چینی بدم!!!

این هم یه آهنگ به مناسبت اینکه تابستون تقریبا تمام شد.

هیچ نظری موجود نیست: