چهارشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۷

عمو رمضان

امروز صب که رفته بودم نمایندگی ایران خودرو چون صبحانه نخورده بودم گرسنه م بود. رفتم یه دونه کلوچه و شیر کاکائو گرفتم و نوش جان کردم. تا ظهر که منتظر بودم (و هنوز هم ماشین رو بهم تحویل ندادن) واسه اینکه حوصله م سر نره انواع تنقلات رو گرفته بودم و توی سالن انتظار حسابی از خودم پذیرایی کردم. نزدیک ظهر بود که مجری تلویزیون گفت نماز و روزه هاتون قبول باشه!!!

اگه امروز این شانس رو نداشتم که تلویزیون ببینم شاید تا آخر ماه مبارک هم نمیفهمیدم که "عمو رضمون" از راه رسیده!!!

پ.ن: راستی شب بعد از افطار چقدر خیابونا خلوت میشن

بعدن نوشت: چه گیری دادین به این غلط املایی؟ کو؟ کجا؟ چرا من نمیفهمم؟ این وسط انگار فقط فانیذ مثه خودم نمیتونه غلط قلوت ها رو پیدا کنه!

خواهش نوشت: از این به بعد هرجا اشتب نوشتم، بنویسد چی رو غلط نوشتم تا دچار سردرگمی نشه!

***

به لطف آقا کاوه من تازه پی به اشتباه املایی بردم!

هیچ نظری موجود نیست: