سه‌شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۷

+/-

ساعت نزدیک به ۳ نیمه شبه. دقیقا تا قبل از اینکه لاگ این کنم میدونستم چه مزخرفی میخوام بنویسم اما الان که چشمم به سفیدی صفحه ی خالی اینجا افتاد از خودم پرسیدم: من اینجا چکار میکنم؟!
الان از اون لحظه های نابه که اگه روح و روانت رو سلاخی هم بکنن مطمئنا چیزی توش پیدا نمیشه.
***
عصبانی نوشت: دیگه کم مونده اینجا هم تبلیغ "ویاگرا" و "فال حافظ" و "آیا از سایز چیز خود ناراضی هستید" و... بذارن. داستان چیه؟ کمین میکنن؟! هنوز مطلبت ثبت نشده ۶۶۶ تا کامنت برات میذارن که به به عجب بلاگ خوبی داری به ما هم سر بزن و از این چیزا. بیخیال بابا.

هیچ نظری موجود نیست: