چهارشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۹

سوسیس در ۳ دقیقه

اول دبیرستان بودم، سال ۷۵ بود فکر کنم. اوایل پاییز بود و خوب یادمه که پنج شنبه بود و من بعد از زنگ ورزش جیم زده بودم و اومده بودم خونه!
هنوز مامان از سر کار برنگشته بود و شیوا هم مدرسه بود.
داشتم با سگا mortal combat بازی میکردم که دیدم سر و کله بابام پیدا شد و دستش یه جعبه نسبتا بزرگ بود. از قیافه ش مشخص بود که خیلی هیجان داره.
بازی رو بیخیال شدم و راه افتادم دنبالش تا ببینم چیه.
از خیلی وقت پیش بابام زمزمه می‌کرد که تو ایران هم ماکروویو آوردن و حتما باید یدونه بگیریم، و در تقطه مقابل مامان مخالفت میکرد، بابام میگفت زمان دانشجوییش تو آمریکا هم ماکروویو داشته و هیچ ضرری نداره، اما مامان میگفت نمیتونه غذایی که با اشعه! پخته میشه رو به خورد ماها بده.
ظاهرا ۱ سال قبل تر بابام توی نمایشگاه بین المملی "لوازم خانگی" و دور از چشم مامان یدونه ماکروویو بوتان پیش خرید کرده بوده. شرکت بوتان اون سال برای اولین بار میخواسته برند AEG رو با مارک خودش موتاژ کنه و توی نمایشگاه پیش فروش میکرده. (فقط واسه ماشین های سایپا و ایران خودرو نباید ثبت نام کرد و منتظر موند، شاید واسه ماکروویو هم مجبور باشی ثبت نام کنی!)
خلاصه اینجوری شد که ما صاحب ماکروویو شدیم، بماند که اون روز مامان چقدر حرص خورد و هیچکس گوشش بدهکار نبود!
راستی، این ماکروویوه حکم پراید های مدل ۷۶ رو داشت که سری اولِ مونتاژ ایران بودن و همه چیزشون کره ای بود. بابام تا مدت ها به همه تاکید میکرد این سری اوله، فقط مارکش بوتانه و مونتاژ شده، در اصل همه قطعاتش ماله AEG ست و آلمانیه! (اینجا جهان سوم است)

اولین خوراکی که واسه امتحان باهاش درست کردیم یدونه سوسیس بود!
تا چند وقت به هر کدوم از دوستان و آشنایان که میخواستیم این وسیله اعجاب انگیز رو معرفی کنیم، demo ی پخت سوسیس در ۳ دقیقه رو نمایش میدادیم.
واسه کلاس های فوق برنامه ی مدرسه، همیشه نهار من هات داگ بود.
هر موقع توی خونه احساس تنهایی میکردم فورا یدونه سوسیس میزدم تو رگ.
اون اواخر مامان اینا تهدیدم کرده بودن که دیگه حق ندارم در جواب سوال دوست و فامیل و آشنا که میپرسه "چطوری غذا رو میپزه؟"، فورا یدونه سوسیس از توی فریزر در بیارم و عملا نشون بدم!

همه این چرت و پرت ها رو واسه این تعریف کردم که بگم امشب واسه شام با همون پراید مدل ۷۶ یدونه کراکف پنیری درست کردم اندازه کیر خر، با سس خردل، کاهو و نونِ همبرگر!!

۸ نظر:

نيكا گفت...

نميگي ممكنه يكي از كلاس اومده باشه و گشنشم باشه و بياد اينا رو بخونه...
گناه داره اونوقت؟

من گفت...

گذشته از اينكه با نيكا موافقم فكر ميكنم خيلي بايد خوشمزه باشه! مخصوصا" اگه سس خردلش تند باشه !

یکـ عدد دختر گفت...

خب خوبه که بجز سوسیس بالاخره یاد گفتی چیز دیگه ای هم باهاش بپزی

دانای کل گفت...

ما که نمی خوریم خودت داری می خوری لااقل چیز خر نمیگفتی بهش:پی

یازده دقیقه گفت...

اولا که اینقدر خوشمزه بود که ما هوس غذاهای خوشمزه ی سوسیس دار کردیم. بعد نشستیم حساب کردیم شما چند سال بزرگترید و دیدم اوووووه. و در نهایت کلی به چیز خر خندیدیم. بیشتر ازین پست های روحیه بالابر بنویسید لطفن.

عاطفه گفت...

اوایل پستت منو یادِ تخم مرغ هایی انداخت که ملت توی ماکروویو هاشون منفجر کردن! :-"
آخر پستت هم یه چیزی تو مایه های "فلاکف" رو یادم آورد :))

Unknown گفت...

یادمه اون موقع(سال 74) بابا تو یکی از سفرایی که رفته بود هلند، خونه‌ی دوستش دیده بود و تو همون سفر هم خریده بود و با خودش آورده بود، مارکش Whirlpool بود، خداییش هنوزم که هنوزه آپشن‌هایی که داره نسبت به اینهایی که تو ایران ریخته تکه!
سیب زمینی تنوری اولین چیزی بود که باهاش خوردم... :دی آخ! انگار که درست انداختی وسط آتیش و کلوخ‌پزش کرده باشی.

من گفت...

:((