دوشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۹

اوستا حسین

امروز اتفاقی فهمیدم که یکی از شاگرد سنگ کارهای  ِ کارگاه، بیشتر از 8 ماهه که مسیحی شده.
پسره وقتی دید کلی واسه خودم ذوق کرده م گفت "مهندس، اوستا حسین که 3 ساله ایمان آورده و مسیحی شده!"
کلی با این حرکتشون حال کردم.
ازش پرسیدم چی شد که رفتی مسیحی شدی؟
گفت: آخه از اسلام هیچی ندیدم، باطن ِ دین ِ ما چیزی توش نیست. می گفت "نماز و روزه م ترک نمیشد اما عرق میخوردم، هر از گاهی شیطنت هم میکردم، محرم سیاه میپوشیدم و... دست آخر هم توبه میکردم و خیال میکردم که گناهانم پاک شده و بعدش روز از نو و روزی از نو. اما الان با اینکه هیچ کدوم از اون کارها رو نمیکنم ولی توی زندگیم احساس آرامش و رضایت میکنم"

من اصلا کاری به دین و مذهب و این چیزا ندارم، اما میدونی چیه این ماجرا خیلی خوشحالم میکنه؟
اینکه کم کم تعصبات دینی داره تو قشر کارگری هم از بین میره، و این خیلی خوبه.

۵ نظر:

چپ دست گفت...

واقعاً خیلی خوبه. آدم یه نمه امیدوار میشه. هرچند که هنوز حالا حالاها کار داریم تا این ملت بطور کامل دست از تعصبات دینیشون بردارند. فکر می کنم حداقل چند نسل زمان می بره.

دانای کل گفت...

ویوا اوستا حسین

Morteza گفت...

اين اوستا حسين هم حوصله داره ها! چه جوري ميره كليسا ! دين و مذهب ... همش چرته .. مسيحيت كه چرت تر از بقيه شونه .. انجيل رو خوندي ... قصد توهين ندارم .. اما واقعا صحنه هايي كه خدا با پيامبران كشتي ميگيره و يا پيامبرا زنا مي كنن خنده داره ...

Unknown گفت...

منم با تو موافقم. مهم نیست که رفته پی دین دیگه ای. مهم اینه که این موضوع نشون دهنده ی همینه که دید بازتری راجع به اسلام پیدا شده و مردم از تغییرش نمی ترسند مثل قدیم.

یه سوال فنی سالی. How I met your mother رو خیلی وقته خریدم و دیشب آخرین دی وی دی اش و دیدم که فصل 5-8 می شد. این آخرشه ؟ یا هنوز ادامه اش نیومده ؟

کفتار گفت...

سکانس اول: شیخ میاد تلویزیون تو چشم ملت زل میزنه میگه رشوه گرفتم بیشتر هم می دادند، می گرفتم.

سکانس دوم به بعد: گاو و گوسفندها هلهله زنان قربان صدقه صداقتش میروند.

پ.ن: بلا نسبتِ گاو و گوسفند.