خیلی وقته که به این موضوع فکر میکنم. به اینکه "من" از نگاه یه سوم شخص چی هستم. یه سوم شخصی که هیچی از من نمیدونه. میدونی، خیلی دلم میخواد یه نفر بدون اینکه خودم خبر داشته باشم یه فیلم مستند از من بسازه. دلم میخواد بدونم چطوری ناخن پاهام رو میگیرم، با دوستام چطوری حرف میزنم، چه شکلی توی تختم میخوابم، و...، دوست دارم اینجوری خودم رو بدون سانسور ببینم. دلم میخواد ببینم آیا تصور درستی از خودم دارم یا نه؟ هنوز نفهمیدم دونستن این مزخرفات چه کمکی بهم میکنه ولی کنجکاوم.
امشب توی یه بازه ی ۱ ساعت و خورده ای و درست در مرکز شلوغی واسه خودم نشستم و شروع کردم به مقایسه. خیلی چیزا رو از سرم گذروندم. نتیجه ش این شد که لِه شدم. هم خوب بود و هم بد. فهمیدم که آدم با مقایسه به هیچی نمیرسه. یه سری چیزایی هست که نمیشه به این راحتی عوضشون کرد. محکومی که باهاشون کنار بیای.
وقتی لاگ-این کردم و کامنت دچار رو واسه پست قبلی دیدم از خوشحالی بال در آوردم. این مدت همه نگران سلامتیش بودیم.
این پست رو با مرورگر جدیدی به اسم Flock نوشتم. از زیرمجموعه های موزیلا هستش. مثه فایرفاکسی میمونه که یه گونی پر از خرت و پرت های جالب و به درد بخور توش ریخته باشی. اسکلت اصلیش با فایرفاکس مو نمیزنه ولی باید اعتراف کنم که گزینه های مولتی مدیای فوق العاده ای داره. امتحانش ضرر نداره ولی من به هیچ وجه فایرفاکس رو با چیزی عوض نمیکنم.
پ.ن: حس میکنم نتونستم حرف هام رو برسونم. شاید بعدا سر فرصت بیام و از نو بنویسم. فکرم خیلی مشغوله امشب.
امشب توی یه بازه ی ۱ ساعت و خورده ای و درست در مرکز شلوغی واسه خودم نشستم و شروع کردم به مقایسه. خیلی چیزا رو از سرم گذروندم. نتیجه ش این شد که لِه شدم. هم خوب بود و هم بد. فهمیدم که آدم با مقایسه به هیچی نمیرسه. یه سری چیزایی هست که نمیشه به این راحتی عوضشون کرد. محکومی که باهاشون کنار بیای.
***
وقتی لاگ-این کردم و کامنت دچار رو واسه پست قبلی دیدم از خوشحالی بال در آوردم. این مدت همه نگران سلامتیش بودیم.
***
این پست رو با مرورگر جدیدی به اسم Flock نوشتم. از زیرمجموعه های موزیلا هستش. مثه فایرفاکسی میمونه که یه گونی پر از خرت و پرت های جالب و به درد بخور توش ریخته باشی. اسکلت اصلیش با فایرفاکس مو نمیزنه ولی باید اعتراف کنم که گزینه های مولتی مدیای فوق العاده ای داره. امتحانش ضرر نداره ولی من به هیچ وجه فایرفاکس رو با چیزی عوض نمیکنم.
***
پ.ن: حس میکنم نتونستم حرف هام رو برسونم. شاید بعدا سر فرصت بیام و از نو بنویسم. فکرم خیلی مشغوله امشب.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر