چند وقتی میشه که داشتم روی یه پروژه کار میکردم و بالاخره به این نتیجه رسیدم که قابل اجراست. میخوام تبدیل به یه شلغم بشم، سیب زمینی، هویج. چه فرقی میکنه؟ اصلا میخوام تبدیل به یه موجودی بشم که زیاد به دور و برش توجه نمیکنه تا مجبور بشه که فکر کنه و در نتیجه اون فکرها باعث ناراحتیش بشن. اصلا میخوام گاو بشم.
راحت میخوام بشینم و واسه خودم آهنگ گوش کنم، کتاب بخونم، فیلم ببینم. همین.
به همین سادگی... به همین خوشمزگی
بعدا نوشت: اصلا نمیدونم چرا این مزخرفات رو نوشتم. شاید یه خورده زیاده روی کردم. گرچه گاهی وقتا لازمه آدم این چیزا رو هم بگه اما زیاد از حد خوشم نمیاد از ناله کردن و غر زدن و شکایت و اینا بنویسم. الان میخواستم بزنم پاکش کنم اما باز دوباره گفتم به درک، بذار باشه. تَه ش رو بذار بهت بگم: خل شدم به تمام معنا.
چون این قسمت رو دوست نداشتم زدم پاکش کردم!
راحت میخوام بشینم و واسه خودم آهنگ گوش کنم، کتاب بخونم، فیلم ببینم. همین.
به همین سادگی... به همین خوشمزگی
بعدا نوشت: اصلا نمیدونم چرا این مزخرفات رو نوشتم. شاید یه خورده زیاده روی کردم. گرچه گاهی وقتا لازمه آدم این چیزا رو هم بگه اما زیاد از حد خوشم نمیاد از ناله کردن و غر زدن و شکایت و اینا بنویسم. الان میخواستم بزنم پاکش کنم اما باز دوباره گفتم به درک، بذار باشه. تَه ش رو بذار بهت بگم: خل شدم به تمام معنا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر