یکشنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۹

Hug


وقتی خسته ای... وقتی دلت براش تنگ شده... وقتی دلت میخواد زمان و مکان stop بشن... وقتی آرامش میخوای...
  • تنها راه حل اینه که بغلش کنی اون لامصب رو!
پ.ن: بد نیست به این هم گوش کنی. می نماید آدم را :پی

۱۷ نظر:

Unknown گفت...

هــــــــــــی روزگار!!

من گفت...

هی روزگار!!

وحید گفت...

عجب عکسی :پی

Unknown گفت...

فقط می‌طلبه بغل کنی اون لعنتی رو!

قبلا نمایانده شده بودیم با این
اندر نیمه‌های شب، بهنگام پیاده‌روی در پس کوچه‌‌های بی‌کسی

ناشناس گفت...

خسته نشدی؟
بس نیست؟

مرجان گفت...

خوشا به حالتان!

ادرس خونه جديد:http://taeess.blogspot.com/

منحنی شور گفت...

میگویم بگذار بگذرد ...
جواب نمیدهی .
میگویم این غم کشته است مرا ،
جوابت میشود پوزخند !!
گاهی همه این احساسات مثه کش دادن موضوع یه سریال مزخرف تلویزیونی مبتذل میشه !!
منطورم اینه که خیلی وختا دو طرف که نه فقط یک نفر ازاین احساسات داره رفیق و این خیلی بده ، خیلی بد .

پریسا گفت...

خدایا من دیگه غلط بکنم نصفه شبی پامو اینجا بذارم؛فکرشو از سرم بیرون کن لطفا!(آیکون یه مخلوق...)

قاسم گفت...

راه حل دیگه ای نداری واسه من که اتفاقآ هم خسته ام، هم دلم براش تنگ شده اما اون لامصب رفته و دیگه نیستش که بغلش کنم؟

ایمان گفت...

و من نیز هم اهنگتان را دوست داشتم و هم دلخواسته تان را

ايوب گفت...

منم دوست دارم اما....
آهنگم رو هم هستم حالا يكي بياد منو بغل كنه دي:
خدا رو شكر كه شد برات نظر بزارم پس از چندي

نیلوفر گفت...

می گم امروز بعد از مدتها شانسی روی این گزینه ی نظراتت کلیک کردم.

خدا ایشالله زودتر شما رو به برگ گلت برسونه. می دونی اولین بار که اومدم وبلاگت کدوم پستت رو خوندم؟
اونی که عکس سینه های یه زن رو گذاشته بودی و گفته بودی می خوای ساعتها بهشون نگاه کنی....

خب دیگه زیادی شیطونی کردم .خوش باشی.
راستی این پست جدیدم از خاطرات قدیم هستش. موقع نوشتنش یهو یاد اون حرفت افتادم که اگه "ع" نبود از چی می نوشتی؟؟؟؟؟

زکریا گفت...

سلااام
اولا دمت گرم که اهل پینک هستی . داره خوشم میاد از سلیقه موسیقا یی ات :)
دوما : کاش میشد اما نمیشه !

Morteza گفت...

تازه کردی داغ دلم را

زکریا گفت...

سلااام
خوندم پستی که کامنت گذاشته بودی برام . شعر نرودا . برا منم جالب بود رفیق
دمت گرم رفیق

خود...... گفت...

اگه نباشه / اون وقت تکلیف چی ؟ هیچی میشه همین وضعی گندی که ما الان توش هستیم !

نيكا گفت...

چه حس دوست داشتتنيي...