باشد که از این نوشتهها درس عبرتی برای آینده بگیرم
سهشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۹
471
یکی از بدترین چیزایی که هر روز صبح میتونه واسه آدم پیش بیاد اینه که چند دقیقه قبل از بلند شدن صدای آلارم ساعت (و ایضا گوشی موبایل)، خودت از خواب بیدار بشی و ساعتت رو چک کنی و حساب کنی چقدر دیگه وقت داری!
بدبختی من اینه که هیچ اجباری نیست که حتمن ساعت ۹ صبح سر کار باشم ولی خودمو مجبور میکنم که ساعت ۸:۴۵ از خونه بیرون زده باشم! دوش و صبحانه هم که یک ساعت طول میکشه! به همین خاطر معمولا ۷:۴۵ باید این ساعت لعنتی و اون موبایل لعنتی تر زنگ بزنن تا من بیدار شم ولی خودم از ۷:۴۰ صبح مثل این دیوانه ها بیدار میشم و منتظرم که اون ساعت لعنتی و این موبایل لعنتی تر زنگ بزنن تا من بزنم تو سرشون و ۱۵ من دیگه هم تو خواب و بیداری بمونم تا ساعت بشه ۸ و خودمو کشون کشون بندازم زیر دوش تا بیدار شم!
۳ نظر:
آخ مثل لحظه ی رسیدن قیامت می مونه ! انگار می دونی یه چیزی داره میاد که آرامش فوق العاده ی خوابتو قراره بگیره! با شمارش معکوس دیوونه تر هم میشی.
واسه من که هر روز اتفاق می افته!
تفرین به این ساعت های لعنتی!
بدبختی من اینه که هیچ اجباری نیست که حتمن ساعت ۹ صبح سر کار باشم ولی خودمو مجبور میکنم که ساعت ۸:۴۵ از خونه بیرون زده باشم! دوش و صبحانه هم که یک ساعت طول میکشه! به همین خاطر معمولا ۷:۴۵ باید این ساعت لعنتی و اون موبایل لعنتی تر زنگ بزنن تا من بیدار شم ولی خودم از ۷:۴۰ صبح مثل این دیوانه ها بیدار میشم و منتظرم که اون ساعت لعنتی و این موبایل لعنتی تر زنگ بزنن تا من بزنم تو سرشون و ۱۵ من دیگه هم تو خواب و بیداری بمونم تا ساعت بشه ۸ و خودمو کشون کشون بندازم زیر دوش تا بیدار شم!
ارسال یک نظر