تقریبا میشه گفت صنف "عمران" و بقیه ی مشاغل وابسته، مجموعه ای از افرادی بد دهن، کله خر، و با اعصابی خط خطی هستن.
تجربه نشون داده حتی اگه یک عدد انسان پاستوریزه وارد این مجموعه بشه، در مدت زمان معین و بسته به غلظت محیط تبدیل به یک موجود غیر اهلی خواهد شد!
تجربه نشون داده حتی اگه یک عدد انسان پاستوریزه وارد این مجموعه بشه، در مدت زمان معین و بسته به غلظت محیط تبدیل به یک موجود غیر اهلی خواهد شد!
***
توی کارگاه یدونه پیکان وانت درب و داغون مدل ۷۶ داریم که تقریبا همه کاری باهاش میکنیم.
امروز بنده از اول صبح تا ۶ و نیم عصر افتخار رانندگی با این اتومبیل زحمت کش رو داشتم و از مسیرهای شمال به جنوب / شرق به غرب مشغول حمل انواع کارگر، یخچال، گچ قرمز، موتور بالابر، سیمان سفید، دریل هیلتی، کپسول ایران گاز، ۵۰ متر لوله ۳۲، ۱۲ شاخه لوله ۵ متری ۴۰، لوله پلیکا ۱۲۰ و ۹۰، کابل برق، لوله داربست، چارچوب فلزی و.. بودم.
احتیاجی به توضیح نداره که حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر به یکی از همون انسان های متمدن تبدیل شده بودم!
این وانت همه کاره وقتی سنگین میشه موتورش فقط زوزه میکشه و نهایتا با ۲۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکنه.
توی یه سربالایی ملایم یه آقای زانتیا پشت سر من خفت میشه، احتمالا اولش شروع کرده بوده به نور بالا دادن ولی با توجه به حجم زیاد آت و اشغال های اون پشت بنده نه تنها چراغ هاش رو نمیتونستم ببینم، بلکه خودش رو هم نمیدیدم.
تنها چیزی که میدیدم ماشین هایی بودن که خیلی سریع و محترمانه از بغلم سبقت میگرفتن و میرفتن. (که ظاهرا به آقای زانتیا هم راه نمیدادن)
پشت اولین چراغ خطر، آقای زانتیای مهربون به هر مکافاتی بود خودش رو کنار من جا کرد و شیشه سمت شاگرد رو پایین داد و چند کلمه محبت آمیز تحویلم داد.
در اینجا بود که به عنوان یک مهندس عمران واقعی دهان مبارک رو تا سبز شدن چراغ باز کردم..
همه ی ماشین ها تا شعاع ۵۰ متری مثل سوسک فرار کردن.
برای خودم هم عجیب بود که چطور این همه کلمه و جمله BEEEEP دار و غیر تکراری رو پشت سر هم ردیف کردم!!
۱۴ نظر:
تايتل پستت و بيشتر از خودش دوست داشتم...
يعني تصور تو توي اون موقعيت واقعا خنده داره
فك كننننننننننننننننننننننن
تو،...با يه ماشين درب و وداغون ،اووووووووه چه شود
ولي فك كنم كلي سبك شدي اون همه فحش رو يه جا به كار برديااااااا:دي
ولي يه به چيز توجه كردي ادم هايي كه توي موقعيت هاي خيلي ناجور ميبينيمشون و روشون حساب نميكنيم شايد اصلا تعلقي به اون محيط نداشته باشنااا
ولي عجب موقعيتي بوداااااااااااااا
همیشه تجربه به من ثابت کرده که آدمهایی که چندان اهل داد و بیداد و هوار کشیدن نیستن...
در موقعیتها خاص آنچنان جملاتی که اکثر کلماتش هم دارای حروف کاف هستن رو پشت سر هم و به قول خودت بدون تکراری بودنش ردیف میکنن که حیرت همگان رو به همراه داره! بله!
بي خودي نيست ميگن راننده وانت فلانه..
;)
خسته نباشي جوون
الان دارم تصورت میکنم سوار اون وانت درب و داغانی و داری حرفای مثبت 18 میزنی.. وای چقدر خنده دار شدی :پی
گچ قرمز..كارگر..دريل هيلتي! :))
الان فك كنم يه حس سبكي بهت دست داده! :پي
ما هم یه کارگر داریم این چیزای شرکتو جا به جا می کنه بهش میگیم مهندس شنبه.... اتفاقن حرفای قشنگی هم بلده دقیقن مث تو
شايد از ويژگي هاي وانت سواري باشه نه مهندس عمران بودن
آخه تا بوده مي گفتن وانتي ها ...ان
ولي كلن با حال بود
salam webloge jalebi dari .
behem sar bazan .
linkami aziz .
والا بابای من جزو این گروه عمرانی ها نیست اما نمی دونم این بداخلاقیشو از کجا پیدا کرده
حاجی تو که خیلی با ادبی...
من عمرانی میشناسم از صبح در حال وصلت دادن خار مادر مردمه، یعنی فیلم هم که می بینه فش میده...
ولی باحالین همتون...دمتون گرم...
سلام اولین بار که وبلاگ شما رو می خونم
و یاد اون جمله ی معروف هوگو افتادم
خصوصی ترین مسائل آدم ها,عمومی ترینشونه
راحت می نویسین
البته فرمایش شما متین. اما دوستان سیویل که تو کارگاه هستن این ادبیات رو دارن. ما با دوستان سیویل در بخشهای طراحی هم صحبت میشیم بسیار مودب و اتو قورت داده هستن اتفاقا.
سلام
جناب مهندس خسته نباشن
من به اندازه شما تجربه کار با کارگران - پیمانکاران - کارفرمایان زبان نفهم را ندارم اما کمی خود را کنترل کنید و کلمات قصار را زیر لب با خود زمزمه کنید در مواردی هم که دیگران به شما توهین میکنند اگر ظرفیت مبارک تمام شد بنده درگیری فیزیکی رو پیشنهاد میکنم!!
ارسال یک نظر