پنجشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۷

دانشگاه

قبل از اینکه چیزی بنویسم از توی هال داشت صدای pmc میومد. یه خواننده وطنی به اسم " محسن غلامی " برداشته بود و این آهنگ رو cover کرده بود و باهاش فارسی میخوند. اسم آهنگ رو هم گذاشته بود " پشیمونم ". واقعا یه کسی که اسم خودش رو میذاره خواننده!!! (که احتمالا چون مامانش قربون صدقه ش میره فکر کرده هنرمند هم هست) چقدر باید تنبل باشه که برداره ملودی یه آهنگ دیگه رو عینن کپ بزنه و روش یه شعر مزخرف بزاره و بعدش هم با افتخار کلیپ بسازه و از pmc پخش کنه. اگه اینجوریه که عمه من هم با یه نرم افزار KARAOKE میتونه تبدیل به خواننده بشه. ما این همه خواننده ی آشغال میخوایم چیکار؟! ما این همه هنرمند بی هنر میخوایم چیکار؟ اونوقت شاکی میشیم که چرا ما آهنگ های جدیدمون ماندگار نمیشن.

***
دیروز واسه کارای فارغ التحصیلی رفته بودم دانشگاه. اتفاقا شهریار و فرهود و پیمان هم اومده بودن. آخ که چقدر دلم براشون تنگ شده بود. از اون لحظه ای که این ۳ تا رو دیدم تا آخرش فقط میخندیدیم! . وقتی پیمان و فرهود با هم باشن تا سرحد مرگ فقط میخندی از دستشون.
بالاخره این دانشکده فنی هم افتتاح شد. گذاشتن وقتی ما رفتیم افتتاحش کردن. عمران طبقه ۲، مکانیک طبقه ۳، کامپیوتر ۴، معماری ۵ و...
این امضا گرفتن ها هم کفر آدم رو در میاره. از این سر دانشگاه به اون سر دانشگاه. تازه خیلی هاشون هم نیستن تا بهت امضا بدن. واقعا که مسخره س. حتی از سلف سرویس هم باید امضا بگیری!!!
توی دانشگاه که میگشتیم از بین بچه ها تقریبا هیچ کسی رو نمیشناختیم. حتی خیلی از استادها هم جدید بودن. پیمان هم با دوربینش مدام عکس میگرفت. (بهش میگم تا عکس ها رو به منم بده تا بذارم شما هم ببینید) دفعه بعدی که رفتم دانشگاه منم دوربینم رو میبرم. یادش بخیر اون بلوار رو به روی دانشکده عمران سابق. بهش میگفتیم انحنا. همیشه جای من و شهاب اونجا بود. توی خوشی و ناخوشی... آفتاب... باد... بارون... برف... همیشه اونجا بودیم. اصلا سرقفلی داشت. بچه ها مسخره میکردن و میگفتن که شکل باسن شما ۲ تا روی بلوک اینجا حک شده!
دیروز یه ۸-۷ تا از امضاها و کارای کوفتی رو انجام دادم و ظهر برگشتم. بقیه ش باشه واسه بعد. تازه حالا داستان شروع میشه. نمیدونم اصل مدرک پیش دانشگاهی رو از کجا بیارم؟ تا جایی هم که میدونم آدرس اون پیش دانشگاهی که من سال ۸۰ میرفتم عوض شده. در کل گاو ما قصد زایمان دارد.
امروز ظهر ۴ تایی با هم واسه ناهار رفتیم بیرون. جای شما خالی.

هیچ نظری موجود نیست: