سه‌شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۸

zzzZZZ

همه جا ساکت و آرومه.
تنها چیزی که به گوش میرسه صدای خور و پوف بابامه.
صبح وقتی دارم از خونه بیرون میرم واقعا بهش حسودیم میشه!

۸ نظر:

نیلوفر گفت...

پسرم اون موقعها که بابات صبح زود می رفت بیرون و تو خر و پف می کردی یادتـــــــــــــــه؟؟؟؟؟؟؟

نیکو گفت...

خوب معلومه ه ه ه ... خروس خون خوابش می چسبه! نه پس!!

مرضیه گفت...

انقدر از صدای خور و پوف آدم بزرگا خوشم میاد سلمان که نگو ...

خانومی گفت...

فقط میتونم بگم:آخی ی ی ی....
خیلی بده آدم خوابش که میاد ببینه بقیه میتونن بخوابن ولی خودش نمیتونه:(

ايوب گفت...

داداش اونوقت كه شما خروپوف مي كردي باباجان مي رفت سر كار يادت ه ه ه حالا پس
برو كار مي كن مگو چيست
كار كه به گا رفتن جاودان ست كار

نيكا گفت...

منم حسوديم شد بهشون!

نيكا گفت...

آهان جواب ايميلت "نه" هستش

شهریار گفت...

و از همه چیز جالبتر برای من اینه که تو چه حالی داری 5 صبح پست میزنی!

آهنگت فوق العاده بود