توی یه چشم به هم زدن 88 هم تمام شد. نمیدونم چرا اینقدر زود گذشت.
امشب دفتر یادداشتم رو باز کردم و همه ی نوشته های امسالم رو خوندم. بیشترشون چس ناله و غر زدن های تکراری بود.
2 ام اردیبهشت بود که بعد از سگ دو زدن های زیاد بالاخره کارت معافیتم اومد و از فرداش به طور جدی افتادم دنبال کار.
خرداد ماه و جو گیری های انت*خابات
تابستون و افسردگی، بیکاری، بی هدفی، پوچ
مهر ماه ِ داغون، بیکار، dep، هوس درس خوندن واسه فوق لیسانس، فکر و خیال واسه مهاجرت و اینجور چیزا
آبان ماه ِ کلافه، در به در دنبال کار، lonely
آذر ماه بعد از هزار جور مصاحبه و رزومه و کوفت و زهر مار بالاخره یکی پیدا شد که با ماهی 300 تومن منو بذاره سر ِ کار!!!
زمستونی با روزهای متفاوت ولی کاملا کلیشه ای و تکراری. از شنبه تا 4 شنبه فقط منتظر 5 شنبه ها بودم.
در کل سال ِ بدی نبود برام.
نمیدونم چقدر اشتباه کاری کردم اما تنها موردی که خودمو سرزنش میکنم اینه که 2 نفر رو از خودم بدجوری رنجوندم. میدونم که حسابی ناراحتشون کردم اما واقعا چاره ای نداشتم. هنوز هم فکر میکنم بهترین کاری که میتونستم انجام بدم همین بود.
و اما خدا جونم، واسه 89 این چیزا رو میخوام، دیگه خودت میدونی :
امشب دفتر یادداشتم رو باز کردم و همه ی نوشته های امسالم رو خوندم. بیشترشون چس ناله و غر زدن های تکراری بود.
2 ام اردیبهشت بود که بعد از سگ دو زدن های زیاد بالاخره کارت معافیتم اومد و از فرداش به طور جدی افتادم دنبال کار.
خرداد ماه و جو گیری های انت*خابات
تابستون و افسردگی، بیکاری، بی هدفی، پوچ
مهر ماه ِ داغون، بیکار، dep، هوس درس خوندن واسه فوق لیسانس، فکر و خیال واسه مهاجرت و اینجور چیزا
آبان ماه ِ کلافه، در به در دنبال کار، lonely
آذر ماه بعد از هزار جور مصاحبه و رزومه و کوفت و زهر مار بالاخره یکی پیدا شد که با ماهی 300 تومن منو بذاره سر ِ کار!!!
زمستونی با روزهای متفاوت ولی کاملا کلیشه ای و تکراری. از شنبه تا 4 شنبه فقط منتظر 5 شنبه ها بودم.
در کل سال ِ بدی نبود برام.
نمیدونم چقدر اشتباه کاری کردم اما تنها موردی که خودمو سرزنش میکنم اینه که 2 نفر رو از خودم بدجوری رنجوندم. میدونم که حسابی ناراحتشون کردم اما واقعا چاره ای نداشتم. هنوز هم فکر میکنم بهترین کاری که میتونستم انجام بدم همین بود.
و اما خدا جونم، واسه 89 این چیزا رو میخوام، دیگه خودت میدونی :
- یه کاری که از انجامش لذت ببرم و در عین حال پولش هم خوب باشه. نمیگم خیلی میخوام پول در بیارم، فقط به اندازه ای که لیاقتش رو دارم باشه. اونقدری که بتونم باهاش خوب زندگی کنم.
- یه relationship جدی میخوام. احساس میکنم از این تیین اِیجر بودنی که با همه هستم و با هیچکسی هم نیستم باید بیرون بیام. واقعا از این مدل خسته شدم.
- یدونه ماشین هاچ بک هم میخوام. حالا میخواد 206 قرمز باشه، میخواد Golf GT زرد. فقط هاچ بک باشه. 330 convertable هم باشه واسه سال دیگه!
- بدم نمیاد که بتونم واسه خودم یه خونه 60-50 متری داشته باشم و مستقل زندگی کنم.
- سلامتی و دل ِ خوش. اگه کل دنیا رو داشته باشی و این 2 تا پارامتر نباشه به هیچ دردی نمیخوره. دلم میخواد حسابی خوش بگذرونم از زندگیم لذت ببرم
۵ نظر:
من که به جای خدا بودم خواسته هاتو درجا اجابت مینمودم..
سال نو مبارک
فکر کنم به چند تاش به طور قطعی برسی. همین خودش امیده.
عشق ماشین بودنت منو کشته !!!!
اينايي كه گفتي خيلي كمه برات... واقعا" اميدوارم تمام چيزاي خوب و قشنگي كه لياقتشو داري برات اتفاق بيافته... و مهمتر از همه از داشته هات لذت ببري سلمان جان...
سلام میخواستم لایک بزنم دیدم واقعا چه معنی داره اینکه امسال بیشتر د÷ بودی که لایک نداره ولی روایتت دوست داشتنی بود ...ایشالا که میرسی به هرچی که میخوای سال دیگه تو همین روز دوباره بنویس
سلام سامان جان. سال نو مبارک . امیدوارم سالی پر از شادی و موفقیت در پیش داشته باشی
ارسال یک نظر