امشب یه بنده خدایی بهم پیشنهاد داد که فلانی، بیا با هم خود کشی کنیم. گفتم باشه پایهام، اما چطوری؟ گفت میریم استخر و به خودمون دست بند میزنیم و خلاصه اینکه خودمون رو غرق میکنیم. گفتم من حوصله خفگی و این چیزها رو ندارم. تازه یهو ممکنه نجاتمون بدن، وقتی یه روش سریع و مطمئن و تضمینی پیدا کردی خبرم کن.
یه جوری نگاهم کرد و گفت: در عوض بقیه وقتی خبر و نوع مرگمون رو بفهمن دلشون خیلی کباب میشه. بهش گفتم: مرد حسابی.. اینا اگه دل داشتن که همینجوری هم وقتی وضع منو و تو رو میدیدن دلشون باید کباب بشه ولی کک شون هم نمیگزه.. دلت خوشه.
اینا رو خدمتتون عرض کردم که بدونید مردم از شدت بیکاری و رفاه به چه چیزهایی که فکر نمیکنن و تازه در این موارد با دوستانشون مشورت هم میکنن!!
اعصاب نداریم.
پ.ن: نمیدونم این ناخن انگشت وسط پای چپم چه علاقهای پیدا کرده که هی خودشو بره فرو کنه توی گوشت انگشت سمت راستش. اعصابم رو داغون کرده نکبت. کمکم به این نتیجه دارم میرسم که از بیخ قطعش کنم.
یه جوری نگاهم کرد و گفت: در عوض بقیه وقتی خبر و نوع مرگمون رو بفهمن دلشون خیلی کباب میشه. بهش گفتم: مرد حسابی.. اینا اگه دل داشتن که همینجوری هم وقتی وضع منو و تو رو میدیدن دلشون باید کباب بشه ولی کک شون هم نمیگزه.. دلت خوشه.
اینا رو خدمتتون عرض کردم که بدونید مردم از شدت بیکاری و رفاه به چه چیزهایی که فکر نمیکنن و تازه در این موارد با دوستانشون مشورت هم میکنن!!
اعصاب نداریم.
پ.ن: نمیدونم این ناخن انگشت وسط پای چپم چه علاقهای پیدا کرده که هی خودشو بره فرو کنه توی گوشت انگشت سمت راستش. اعصابم رو داغون کرده نکبت. کمکم به این نتیجه دارم میرسم که از بیخ قطعش کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر