سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۸

آلرژی

بهار که میشه علاوه بر اون آلرژی که روح و روان آدم رو مورد عنایت قرار میده، بنده یه نوع آلرژی دیگه هم دارم که این روزها شدیدا داره بهم حال میده اساسی!

در طول روز قیافه ت مثه این میمونه که انگار همین چند ثانیه پیش از خواب بیدار شدی. شیر دماغت تا آخر بازه و بساط فین فین کردن به راه. هر ۱۰ ثانیه یه بار ۵۰۰ تا عطسه میزنی. چشمات از شدت خارش قرمزه و مثه وزق اومدن بیرون. کافیه دستت به چشمت بخوره، اینقدر میخارونی تا کور بشی. این جور مواقع اِی حال میده گوشه های داخلی چشمت رو فشار بدی. صدات ۲رگه شده. در هر ساعتی از شبانه روز وقتی تلفن جواب میدی طرف سلام نکرده فورا میگه: اِ خواب بودی؟!؟!؟! کلا کوفه شدی به هم.مخاط بینی و حلقت بد جور میخاره. تمام وقت یه لایه ای از اشک جلو دیدت رو گرفته. و...
حالا شب شده و میخوای بخوابی. به همه ی عوارض بالا این رو هم اضافه کن که وقتی افقی میشی به کل راه نفست بسته میشه.

دیدنی شدم این روزها. دیروز رفته بودم بانک. وقتی نوبت گرفتم یه ۵۰ نفری جلوتر از من بودن. همینجوری که نشسته بودم و آروم آروم واسه خودم اشک میریختم دیدم یه خانوم نسبتا مسنی که کنار من بود برگه نوبت خودش رو چپوند توی دستم و به زور نوبت منو از دستم در آورد. تا اومدم ببینم چی به چی شده دیدم اون خانوم کامپیوتری ِ لهجه قشنگ که نوبت ها رو اعلام میکنه داره میگه: شماره ی... دویست و... هفده... به... باجه ی... ۲... (repeat). بعدش اون خانوم مسن مهربونه گفت: چرا نشستی؟ خب برو دیگه.
خلاصه اینکه کلی کیفور شدیم. نَمُردیم و یکی از جماعت نِسوان دلش به حال بنده سوخت!

هیچ گونه آنتی هیستامینی جوابگو نیست. داغونم. همدردی لازم است!

بعدا نوشت: آقا من تازه فهمیدم که ساسی مانکن رفته دیدن کروبی. lol تجسم این دوتا موجود کنار هم خنده داره!!! وای خدا... یعنی کروبی نیناش ناش هم بلده؟!

هیچ نظری موجود نیست: