از اونجایی که بنده میترسم که اگه این چیزا رو یه جایی ننویسم، ممکنه احیانا لال از این دنیا برم بنابراین زرت و پرت های امشب رو بدین شرح عرض مینمایم:
نکته ی اول اینکه دیشب به دلیل اورگاسم موسیقیایی حدود ساعت ۴ و خورده ای به یه خواب نازی رفتم که نگو و نپرس. رفتم و رفتم و همینطور که هدفون iPod م توی گوشم بود و همون آهنگ کذایی رو گوش میکردم یهو دیدم که سر از ستاد انتخاباتی برادر محسن رضایی سر در آوردم. حوصله ت رو سر نبرم، آقا یه چندتا از این رفقای ارزشی چنان پوستی از من کندن که بنده ز ِ بیخ مسلمان شدم. هرچی سوره ی قرآن + دعا و حدیث و غیره بود ریختن روی آی پادم و پیله کرده بودن که همه رو باید حفظ کنی وگرنه همینجا به شکل اسلامی ضبح ت میکنیم! (حالا بماند که به چه مکافاتی از اونجا جیم زدم و بعدش یه هم آغوشی مبسوطی با خانوم Megan Fox داشتم)
نکته ی دوم: من یه مشکلی دارم و اون هم اینه که خودم از این قضیه که چیزم خُله و یه مقادیری هم داغونم، اطلاع کامل دارم اما وقتی بهش فکر میکنم و دنبال دلایلش میگردم به این نتیجه میرم که من چیزیم نیست و حالم خوبه. اما ۲ دقیقه بعد ۶۰ برابر بیشتر برام مسجل میشه که بابا من حالم خرابه. مرحله ی بعدی اینه که میشینم با خودم حسابی فکر میکنم که چرا حالم داغونه. بعد به هیچ جوابی نمیرسم و این سیکل چیز خُلیسم هِی ادامه داره...
یه چیز دیگه هم بگم و برم، من آرزو دارم که یه روزی با Google و محصولاتش، مخصوصا Chrome ازدواج کنم.
فردا نوشت: ما با این نوشته کلی ذوق نمودیم. :پی
نکته ی اول اینکه دیشب به دلیل اورگاسم موسیقیایی حدود ساعت ۴ و خورده ای به یه خواب نازی رفتم که نگو و نپرس. رفتم و رفتم و همینطور که هدفون iPod م توی گوشم بود و همون آهنگ کذایی رو گوش میکردم یهو دیدم که سر از ستاد انتخاباتی برادر محسن رضایی سر در آوردم. حوصله ت رو سر نبرم، آقا یه چندتا از این رفقای ارزشی چنان پوستی از من کندن که بنده ز ِ بیخ مسلمان شدم. هرچی سوره ی قرآن + دعا و حدیث و غیره بود ریختن روی آی پادم و پیله کرده بودن که همه رو باید حفظ کنی وگرنه همینجا به شکل اسلامی ضبح ت میکنیم! (حالا بماند که به چه مکافاتی از اونجا جیم زدم و بعدش یه هم آغوشی مبسوطی با خانوم Megan Fox داشتم)
نکته ی دوم: من یه مشکلی دارم و اون هم اینه که خودم از این قضیه که چیزم خُله و یه مقادیری هم داغونم، اطلاع کامل دارم اما وقتی بهش فکر میکنم و دنبال دلایلش میگردم به این نتیجه میرم که من چیزیم نیست و حالم خوبه. اما ۲ دقیقه بعد ۶۰ برابر بیشتر برام مسجل میشه که بابا من حالم خرابه. مرحله ی بعدی اینه که میشینم با خودم حسابی فکر میکنم که چرا حالم داغونه. بعد به هیچ جوابی نمیرسم و این سیکل چیز خُلیسم هِی ادامه داره...
یه چیز دیگه هم بگم و برم، من آرزو دارم که یه روزی با Google و محصولاتش، مخصوصا Chrome ازدواج کنم.
فردا نوشت: ما با این نوشته کلی ذوق نمودیم. :پی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر