سه‌شنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۷

فنیتتو

بعد از ۲۵ سال واسه اولین بار دلم میخواست تا تعطیلات عید زودتر تمام بشه. خیلی کلیشه ای و تکراری بود. در کل اصلا باهاش رفیق نشدم. به هر حال هرچی که بود (خوب یا بد) رفت تا سال دیگه. از نظر من سال جدید تازه از فردا شروع میشه. روز از نو و روزی از نو.
امروز این sms رو واسه بیشتر دخترهایی که میشناختم فرستادم و جواب های جالب تری هم گرفتم:

سبز ترین بهار تقدیم تو باد. یک شوهر پولدار تقدیم تو باد. با سبزه گره زدن اگر یافت نشد، ۱۰۰ ها گره ی چنار تقدیم تو باد!

کسی واقعا فلسفه و رابطه بین گره زدن سبزه و آرزو رو میدونه؟! من که امسال موقع گره زدن فقط آرزو کردم که همه شاد و سلامت باشن، همین. دیگه نتونستم به چیز دیگه ای فکر کنم. گرچه بعید میدونم اگه به چیزای دیگه ای هم که دلم میخواست فکر میکردم برآورده بشن چون آرزوهای سال های قبل هنوز تو نوبت هستن. اصولا آرزو بر جوانان عیب نیست.
دیشب "بیگانه" رو تمام کردم. خیلی وقت بود که دستم بود اما ۴ صفحه ش رو بیشتر نخونده بودم ولی در طول ۲ روز پیش حسابی وقت داشتم تا سر فرصت و با آرامش بخونمش. آقای "مورسو" رو خیلی دوسش داشتم. باز هم کتاب میخوام. فقر فرهنگی گرفته م. از توی خرت و پرت های میترا یه کتاب از پائولو کوئلیو کشیدم بیرون. مکتوب.

پ.ن: دارم به این فکر میکنم که واسه دورغ ۱۳ چی بنویسم که جالب باشه اما چیزی به ذهنم نمیاد.
دروغ ۱۳: بعدن یه دروغ مامانی براتون مینویسم که کف کنین!!!

هیچ نظری موجود نیست: