سه‌شنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۶

51

چقدر هوا سرد شده. امروز که رفتم پروژه بتن رو تحویل بدم یخ کردم!
امروز ساعت ۴ رفتم سراغ امید و چندتا برگه از محاسبات دستی پروژه فولادش رو ازش گرفتم و یه رونویسی تمیز کردم. یه سری عدد قلمبه و سلمبه هم از خودم نوشتم و گذاشتم روی پروژه ی خودم. مثلا نشستم و محاسبات دستی انجام دادم! . بعدش هم یه جعبه ۲ کیلویی شیرینی تر خوشمزه هم خریدم و دقیقا ساعت ۵ خودم رو گذاشتم پشت در دفتر کیانی. آخه هفته پیش گفت که ۲شنبه زنگ بزن تا برای ۳شنبه باهات وعده بزارم.
دیشب هم که باهاش صحبت کردم گفت که ساعت ۵ تماس بگیر تا بگم که کی بیای دفتر.
از پشت در بهش زنگ زدم و گفتم: مهندس جان من کی برسم خدمتتون؟ گفت: اگه تا نیم ساعت دیگه بیای خیلی خوبه. منم بهش گفتم: پس اگه زحمتی نیست لطفا همین الان در رو باز کنید!
بیچاره یه خورده تعجب کرد. خوشبختانه کسی توی دفترش نبود و من هم حسابی تونستم مغزش رو کار بگیرم. خلاصه اینکه حدود ۱ ساعت با هم گپ زدیم و حتی بدون اینکه CD پروژه ام رو توی کامپیوتر بذاره و ببینه که اصلا چی براش آوردم یه دونه ۱۷ داد و من هم خوشحال و خندان برگشم.
فردا هم امتحان میان ترم روسازی با ابو دارم و هنوز تمام نکردم. سعی میکنم تا آخر شب تمامش کنم.
من برم دیگه. یه آهنگ قشنگ هم از Fergie براتون میذارم. کلا ازش خوشم نمیاد اما این آهنگش بدکی نیست. این کلمه Center رو هم یه جور خاصی میگه... به نظر من یه جورایی سکسی تلفظش میکنه.
فردا میبینمتون.

راستی تا یادم نرفته، این متن رو توی سایت phalls دیدم. اینجا هم آوردمش تا شما هم یه سری بهش بزنید:

دوستان
تا میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید. این یک بمب گوگلی برای حمایت از هویت ایرانی حضرت مولانا است. از دوستان وبلاگ نویس هم خواهش می کنم این لینک را به وب لاگشان اضافه کنند. باشد که وقتی دیگران در خواب غفلت هستند ایرانیان جهان بتوانند از مشاهیر خود دفاع کنند. کلیک کنید تا ایرانی بودن یکی از مشاهیرمان را به جهانیان اثبات کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: