سه‌شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۸

328

اینجا آسمون ابریه ، اونجا رو نمیدونم...
اینجا پائیز شده ، اونجا رو نمیدونم...
اینجا فقط رنگه ، اونجا را نمیدونم...
اینجا دلی تنگه ، اونجا رو نمیدونم...

هی با خودم فکر میکنم، چطوریه که ما این سر دنیا عرق میریزیم و وضع مون اینه، و اونا اون سر دنیا عرق میخورن و وضع شون اون شکلیه.
نمیدونم مشکل در نوع عرقه یا در نوع ریختن و خوردنش!!!

۸ نظر:

najme گفت...

سلام...كار جهان جمله هيچ در هيچه...يه چيزايي رو مي بينم و مي شنوم اين روزا كه بدبختي و فلاكت خودمون و نژاديمون رو از يادم مي بره

خانومی گفت...

والانظر شخصی بنده اینه که هر جا بری آسمون همین رنگه داداش.
میگن آدم کجا خوشه؟؟اونجا که دلش خوشه.
جدیدا هم که انگار دل خوش سیری چند؟؟

شهریار گفت...

اونجا هم آسمون گاهی ابریه برادر جان، تازه هواشم به ملسی اینجا نیست!

فقط یه فرق گنده دارن:

اونجا همون هوای گاها غیر ملسو جوری نفس میکشی که ذره ذره وجودت میدونن که آزادن...

تک تک سلولات دارن از آزادی لذت میبرن، خودتم میدونی کسی نمیاد بهت بگه چرا داری نفس میکشی!

شهریار گفت...

آره....

شهریار گفت...

آخه این چه پستی بود؟!؟!

تازه داشت یادم میرفتا !

داغمو تازه کردی!

شهریار گفت...

با یک پست جدید در خدمتیم:

مرجان گفت...

ما فقط شنيديم كه همه جا اسمان همين رنگ است ولي فكر نميكنم اسمان بقيه جاها اينقد گرفته و تار باشه
كاش ميشد يه روزي اسمان اينجا هم ابي شود

Unknown گفت...

Like برا این پستت