یکشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۶

17

سلام به همگی

خوبین شما؟ منم خوبم

چه خبر؟ خوش میگذره؟

من که همه چیز طبق معموله. امروز هم ساعت ۸ بیدار شدم و زدم از خونه بیرون.

تا ساعت ۱.۵ سر ساختمان بودم. کاشکی این ۱ ماه هم زودتر تمام میشد، دیگه خسته شدم. نمیدونم چرا طلسم شده. ۱۰ روزه که میخوایم کف حیاط رو موزاییک کنیم اما هر بار یه چیز الکی پیش میاد و نمیشه!

بعد از نهار یه ذره تلویزیون نگاه کردم و بعدش هم تا ۳.۵ یه چرت کوچیک زدم. امروز کلاس مثنوی داشتم. قرار بود که این هفته من و افشین واسه افطار یه چیزی ببریم. حلیم کشک و بادمجون آماده کرده بودیم. حدودا ۵.۵ باهاش وعده داشتم. خلاصه اینکه جای شما هم خالی بود.

تقریبا ۸ بود که توی راه که داشتم برمیگشتم خونه عاطفه زنگید به موبایلم. شیطون منو تو خیابون دیده بود. ۲ تا از دوستاش هم باهاش بودن. میخواست بره یه سری mp3 بگیره، منم میخواستم چندتا فیلم جدید بگیرم. خلاصه اینکه با هم رفتیم سراغ نصیری. بعدش هم همه رو به پیتزا مهمون کرد. تا ۱۰ با هم بودیم. خوش گذشت، جای شما خالی.

۱۰.۵ خونه بودم. یه زنگ به مهران زدم و حسابی گپ زدیم. بعدش هم تا ساعت ۱۲:۴۰ نشستم پای Friends

فردا صبح چندتا ماموریت مسخره دارم که باید انجام بدم. تصمیم دارم صبح زود بیدار بشم...

شب همگی خوش

راستی... یه آهنگ دیگه از Papa Roach براتون گذاشتم. (یه چیز دیگه، لینک دانلود آلبوم ها رو برای تارا میل کردم و برای شیما توی بلاگش پیغام گذاشتم، دیگه نمیدونم لینک ها توی بلاگفا کار میکنن یا نه)

هیچ نظری موجود نیست: