شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶

بس کنید بابا

سلام به همه
راستش امروز اصلا تصمیم نداشتم که بیام و بنویسم اما دلم نیومد. میدونی یه جورایی دلم واسه اینجا خیلی تنگ میشه. حدودا ۱ روزی میشه که کامنت ها رو چک نکرده بودم. مسابقه راه انداختین و خودم خبر نداشتم!
با اینکه جواب معما رو میدونم اما جواب رو نمیگم تا شانس برنده شدن شما بیشتر بشه!!! (در ضمن اداره این بخش هم به خود شهریار واگذار میشه)
بعد از ظهر نشسته بودم داشتم توی کانال های تلویزیون قدم میزدم. یه لحظه که از روی DW رد شدم دیدم که داشت اخبار میداد و ظاهرا داشت از عزاداری توی کربلا حرف میزد (آلمانی بود و هیچی نمیفهمیدم) و خلاصه اینکه مردم داشتن سینه میزدن و خلاصه از این برنامه ها. چشمتون روز بد نبینه... بعدش شروع کرد از عزاداری ایران فیلم پخش کردن...
مشترک گرامی

دسترسی به این قسمت از نوشته به دلیل عدم

رعایت قوانین امکان پذیر نمی باشد.

فقط آدم میتونه افسوس بخوره.
 
پ.ن: یه ذره نوشته هام رو ادیت کردم. وقتی خودم خوندمش احساس کردم زیادی ۲ آتیشه نوشتم. به این میگن خود سانسوری.
خواهش: شما را به خدا قسم منو دستگیر نکنین... زن و بچه دارم... عیال وارم... گناه دارم. این نوشته ها به ما نیومده. همین الان پاکش میکنم. دیگه تکرار نمیشه.

پ.ن ۲: باز هم خود سانسوری کردم. همین الان زنگ زدن گفتن یا پاک کن این نوشته ت رو یا خودت رو پاک میکنیم!!!

هیچ نظری موجود نیست: